Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English
Persian
fissidactyl
پنجه شکافته
fissiped
پنجه شکافته
Search result with all words
palmatifid
دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
Other Matches
fissiped
سم شکافته جانور سم شکافته
bifid
شکافته
pedatifid
شکافته
cloven footed
سم شکافته
furcate
از هم شکافته
artiodactylous
سم شکافته
artiodactyl
سم شکافته
laciniated
شکافته
laciniate
شکافته
cloven
شکافته
reft
شکافته
parted
شکافته
cloven hoofed
سم شکافته
labium
لب شکافته گلبرگ
split screen
صفحه شکافته
split-screen
صفحه شکافته
furcate
از هم شکافته شدن
artiodactyl
دارای سم شکافته
artiodactylous
دارای سم شکافته
cloven foot
دارای پا یا سم شکافته
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
forked
چنگال مانند شکافته
cut in
چاک خورده شکافته
labiate
وابسته بگیاهان لب شکافته
the cow parts the hoofs
گاو سمهای شکافته دارد
exploded view
منظره شکافته شده مدل بریده
labiate
دارای گلی که لبه جامش شکافته
griff
پنجه
pitchforks
پنجه
talon
پنجه
talons
پنجه
adactylous
بی پنجه
downstream toe
پنجه سد
digitation
پنجه
cross arm
پنجه
fistula
پنجه
digitigrade
پنجه رو
pitchfork
پنجه
forking
پنجه
toe
پنجه
toes
پنجه
fork
پنجه
fives
پنجه
claw
پنجه
clawed
پنجه
clawing
پنجه
claws
پنجه
paw
پنجه
pawed
پنجه
pawing
پنجه
paws
پنجه
heel and toe
با پنجه و پاشنه
toe
با پنجه پا زدن
pentadactylic
پنجه دار
pentadactylous
پنجه دار
toe cap
پنجه کفش
wild bryony
پنجه کلاغ
toeless
بدون پنجه
kick up
زدن پنجه
pedatifid
پنجه وار
intoed
پنجه بتو
intoed
پنجه برگشته
hellweed
پنجه کلاغ
hand post
پنجه راهنما
leptodactyl
باریک پنجه
lobster claw
پنجه خرچنگی
lycopod
پنجه گرگی
lycopodium
پنجه گرگی
palmate
شبیه پنجه
toe
با پنجه پا راندن
knuckle duster
پنجه بوکس
tiptoeing
نوک پنجه
tiptoed
نوک پنجه
tiptoe
نوک پنجه
paws
پنجه زدن
pawing
پنجه زدن
paw
پنجه زدن
cyclamens
پنجه مریم
swine bread
پنجه مریم
sowbread
پنجه مریم
cyclamen
پنجه مریم
knuckle-duster
پنجه بوکس
the mailed fist
زور سر پنجه
brass knuckles
پنجه بوکس
knuckle-dusters
پنجه بوکس
tiptoes
نوک پنجه
pawed
پنجه زدن
cat's paw
پنجه گربه
cat's paws
پنجه گربه
branch pipe
پنجه اگزوز
pedate
پنجه دار شبیه پا
toeplate
نعل پنجه کفش
pouncing
درحال حمله با پنجه
pounced
درحال حمله با پنجه
monkey fist
گره پنجه میمون
clevis
اتصال پنجه مفصلی
pounce
درحال حمله با پنجه
pounces
درحال حمله با پنجه
digitation
انشعاب بشکل پنجه
brass knuckles
پنجه مشت زنی
pigeon toed
دارای پنجه برگشته
crow foot zinc
پیل پنجه کلاغی
square toed
دارای پنجه مربع
lumbrical
ماهیچه انگشت یا پنجه
winnowwing fan
جام پنجه شانه
forepaw
پنجه دست حیوانات
ball of toe
گوشت زیر پنجه پا
hunker
روی پنجه پاایستادن
forepaw
پنجه پای جلو
devil's claw
خفت پنجه دیوی
ground fir
پنجه گرگ سلاژین
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
syndactylism
پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
He has a delightful touch on the guitar .
گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
pigeon toed
دارای پنجه خمیده بداخل
fingering
پنجه گذاری انگشت کاری
toe off
جدا شدن پنجه پا از زمین
scooped
پنجه ماشین خاک برداری
hand to hand
دسته و پنجه نرم کردن
scoops
پنجه ماشین خاک برداری
hand-to-hand
دسته و پنجه نرم کردن
scooping
پنجه ماشین خاک برداری
base thickness of buttress
عرض پنجه پشت بند
scoop
پنجه ماشین خاک برداری
cross swords
دست و پنجه نرم کردن
Ravishingly beautiful.
مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
Foxglove
گل پنجه علی
[در تهیه رنگ زرد]
pentadactylate
دارای پنج زائده شبیه پنجه
palmipede
پرندهای که پنجه هایش پرده دارد
cats paw
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
jacana
پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
barburetor heater
جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
tap dance
نوعی رقص که در ان پنجه وپاشنه پا را به سرعت به زمین می زنند
to sit up and beg
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
crow's foot
هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
longspur
انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
labiate
لب شکافته کردن لب دار کردن
bear's foot
نوعی گیاه خریق که برگ هایی به شکل پا و پنجه ها خرس دارد.
surface of rupture
سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
parmakli
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
musub duchi
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
pentadactylate
پنج انگشتی دارای پنج پنجه
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com