Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English
Persian
scaliness
پوشیدگی از پولک یا فلس جرم گرفتگی
Other Matches
occultness
پوشیدگی
reconditeness
پوشیدگی
latency
پوشیدگی
mysteriousness
پوشیدگی
mysticalness
پوشیدگی
privacy
پوشیدگی
encasing
پوشیدگی
grassiness
پوشیدگی از علف
snowiness
پوشیدگی از برف
featheriness
پوشیدگی باپر
in defilade
تحت پوشیدگی
downiness
پوشیدگی ازکرک
privacy
پوشیدگی پنهانی
immersion
پوشیدگی فرورفتن در اب
pubes
پوشیدگی ازکرک
mossiness
پوشیدگی از خزه
weediness
پوشیدگی ازعلف هرزه
pilosity
پوشیدگی از مویاکرک پشمالویی
secrecy
راز پوشی پوشیدگی
turfines
پوشیدگی از ریشه یا چمن
disguisement
تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
knobbiness
پوشیدگی ازگره یابرامدگی قپه
hoariness
پوشیدگی ازموهای سفید وکوتاه
villosity
پوشیدگی از کرک و پرز پرزدار یا مخملی بودن
flakes
پولک ها
flake
پولک
shale
پولک
dag
پولک
pailett
پولک
squamous
پولک پولک
squamation
پولک
squamate
پولک پولک
imbricate
پولک پولک
squama
پولک
paillette
پولک
pailette
پولک
aglet
پولک
tinsel
پولک
washer
پولک
sequin
پولک
washers
پولک
flaking
پولک
flaked
پولک
sequins
پولک
flitter
پولک فلزی
safety plug
پولک اطمینان
washers
پولک فنری
tegular
پولک دار
grommet
پولک لاستیکی
bespangle
پولک زدن
washer
پولک فنری
metal ornament
پولک فلزی
leprose
پولک دار
lepidopteron
پولک بال
scaled
پولک دار
scaly
پولک دار
scale armor
زره پولک دار
mascle
پولک پولادین زره
clinquant
دارای پولک زری
bezant
پولک گردی که معمولا از طلااست
lepidosis
بیماری پوست پولک دار
imbrication
روی هم چینی کانند پولک ماهی
imbrication
روی هم چیدگی مانند پولک ماهی
spangles
پولک وسنگهای بدلی زینت لباس
spangle
پولک وسنگهای بدلی زینت لباس
tinsel
زرق وبرق دار پولک زدن
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
goldstone
جامی که توسط اجسام طلایی رنگ پولک کاری شده
eclipsed
گرفتگی
mistiness
مه گرفتگی
melancholia
گرفتگی
unstuck
بی گرفتگی
congestion
گرفتگی
addicts
: خو گرفتگی
eclipse
گرفتگی
mud silting
گل گرفتگی
mugginess
گرفتگی
addict
خو گرفتگی
eclipsing
گرفتگی
eclipses
گرفتگی
mud filling
گل گرفتگی
inurement
خو گرفتگی
decongestant
گرفتگی بر
crick
گرفتگی
blocking up
گرفتگی
haziness
مه گرفتگی
decongestants
گرفتگی بر
stasis
گرفتگی
fouling
گرفتگی
spasm
گرفتگی
spasms
گرفتگی
sultriness
گرفتگی
accessory objects
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
sea sickness
دریا گرفتگی
roup
گرفتگی صدا
silting up
لای گرفتگی
sand filling
ماسه گرفتگی
incurrence
تعلق گرفتگی
dust laden
خاک گرفتگی
coprostasis
شکم گرفتگی
cramps
گرفتگی عضله
birth mark
ماه گرفتگی
aggradation
شن گرفتگی برنهاد
writer's cramp
دست گرفتگی
fouling
لای گرفتگی
cramp
گرفتگی عضلانی
cramp
گرفتگی عضله
cramps
گرفتگی عضلانی
eclipse of sun
افتاب گرفتگی
eclipse of the sun
خورشید گرفتگی
inundation
سیل اب گرفتگی
fouling
جرم گرفتگی
lunar eclipse
ماه گرفتگی
grubbiness
گرم گرفتگی
mant
زبان گرفتگی
morphiomania
خو گرفتگی به مرفین
mountain sickness
کوه گرفتگی
graphospasm
گرفتگی دست
myoclonus
گرفتگی عضلانی
obstructions
جلو گیری گرفتگی
obstruction
جلو گیری گرفتگی
contretemps
بدشانسی گرفتگی حالت
charley horse
[American]
[colloquial]
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the leg
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
cramp in the calf
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
charley horse
[American]
[colloquial]
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
systremma
[leg cramps]
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the leg
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the calf
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
systremma
[leg cramps]
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
hoarseness
گرفتگی صدا یا سینه
aggradation
فراسازی ماسه گرفتگی
archer's paralysis
گرفتگی عضله کمانگیر
vaginismus
گرفتگی عضلات مهبل
vaginism
گرفتگی عضلات مهبل
opiumism
خو گرفتگی بکشیدن افیون
eclipse of the moon
ماه گرفتگی انخساف
birthmark
علامت ماه گرفتگی بر بدن
clogging
گرفتگی
[سوراخ یا لوله و غیره ]
iodism
خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
birthmarks
علامت ماه گرفتگی بر بدن
charley horse
[American]
[colloquial]
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
cramp in the calf
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
cramp in the leg
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
systremma
[leg cramps]
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
charley horse
کشیدگی یا گرفتگی عضلانی ران سوارکار
foghorns
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorn
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
adenoid
عظم لوزهء حلقی گرفتگی بینی
charly horse
کشیدگی یا گرفتگی عضله ران کشتی گیر
cramps
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
fog dog
روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
blocking
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com