English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (2 milliseconds)
English Persian
field worker پژوهشگر میدانی
Other Matches
researchers پژوهشگر
researchist پژوهشگر
researcher پژوهشگر
scholars پژوهشگر
scholar پژوهشگر
academics پژوهشگر ها
boffin پژوهشگر علمی
boffins پژوهشگر علمی
scholarly پژوهشگر دانشمندانه
track and field دو و میدانی
athletics دو و میدانی
field study بررسی میدانی
field theory نظریه میدانی
field work پژوهش میدانی
Track and field events . مسابقات دو میدانی
Do you know who you are dealing with? میدانی با کی طرفی ؟
trackman دو و میدانی کار
athletes دو و میدانی کار
streetwise چاله میدانی
field strcture ساخت میدانی
field games بازیهای میدانی
field force نیروی میدانی
athlete دو و میدانی کار
field dependence وابستگی میدانی
field effect با تاثیر میدانی
high field emission arc قوس میدانی
field emission صدور میدانی
frees ترخیص کردن میدانی
free ترخیص کردن میدانی
freeing ترخیص کردن میدانی
tracked زمین بازیهای میدانی
tracks زمین بازیهای میدانی
freed ترخیص کردن میدانی
track زمین بازیهای میدانی
langlauf مسابقه اسکی میدانی
free field format در قالب ازاد میدانی
track and field وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
cross country درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
triangular meet مسابقه دو و میدانی بین سه تیم
field event ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field events ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
deathlete شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
pentathlete شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
battle clout نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
mosfet ترانزیستور میدانی سریع و قوی ساخته شده با روش MOS
tracks پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com