Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
pianino
پیانوی کوچک راست
Other Matches
pianette
پیانوی کوچک بم
spinet
پیانوی کوچک
right
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righted
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righting
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
grand pianos
پیانوی بزرگ و افقی
grand piano
پیانوی بزرگ و افقی
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
uninhibited
رک و راست
up front
رک و راست
wrapover dress
راست
plain dealing
راست
beeline
خط راست
candid
راست
turnabouts
به راست راست
turnabout
به راست راست
right footed
راست پا
righting
راست
forthrights
سر راست
freehearted
رک و راست
straightest
راست
wrapover skirt
راست
dextrorotatory
راست بر
vertical beam
راست رو
directly
سر راست
right turn
به راست راست
bee line
خط راست
straight
راست
righted
راست
right
راست
straighter
راست
wrapover top
راست
plain spoken
یر راست
dextrogyrous
راست بر
straightforward
راست
upright
راست
erected
راست
outspoken
رک و راست
rectilineal
راست خط
erect
راست
wooden
راست
apeak
راست
erecting
راست
pricks
راست
pricking
راست
blankly
سر راست
straightish
سر راست
straightforward
رک سر راست
prick
راست
pricked
راست
erects
راست
four-square
رک و راست
bolt upright
راست
true
راست
right back
بک راست
straightish
راست
truest
راست
right face
به راست راست
plumply
سر راست
truer
راست
vertically
راست
on end
راست
sheer
یک راست
to turn left
[right]
به چپ
[راست]
پیچیدن
open heartedness
راست بازی
orthognathous
راست ارواره
upend
راست نشاندن
to come to good
راست امدن
rectangles
راست گوش
stand
راست شدن
upended
راست نشاندن
rectangle
راست گوش
to spoke the t.
راست گفتن
squaring
راست حسینی
squares
راست حسینی
squared
راست حسینی
rectums
راست روده
square
راست حسینی
rectum
راست روده
upends
راست نشاندن
upending
راست نشاندن
sheer
راست تند
to tell the truth
راست گفتن
rectangles
راست گوشه
rectangle
راست گوشه
truthful
<adj.>
راست
[با حقیقت]
to sit up
راست نشستن
grape sugar
گلوکز راست بر
To become straight.
راست شدن
Is it true that. . . ?
راست است که ...؟
erected
راست کردن
erecting
راست کردن
straighten
راست کردن
erects
راست کردن
straight bow
کمان راست
unbend
راست کردن
unbends
راست کردن
unbent
راست کردن
right atrium
آتریوم راست
orthoptera
راست بالان
orthopteran
راست بال
in round numbers 00
سر راست 001تا
ingenuousness
راست بازی
straight out
راست حسینی
rolls
انحراف به چپ یا راست
speak the trurh
راست گفتن
orthogonal
راست گوشه
straightens
راست کردن
the parting on the right
فرق سر به راست
simon pure
راست حسینی
sit up
راست نشستن
straightening
راست کردن
partially true
فی الجمله راست
come clean
<idiom>
راست گفتن
partially true
تا یک اندازه راست
outside right
گوش راست
straight stairs
پلکان راست
A straightforward answer.
جواب سر راست
orthotropism
راست رویی
verisimilitude
راست نمایی
erect
راست کردن
orthopterous
راست بال
right flank
جناح راست
right hand
دست راست
battery left
رگبار از راست یا از چپ
right-angled
راست گوشه
rectangular
راست گوشه
right wing toward
دست راست
as the crow files
بخط راست
right
<adv.>
سمت راست
on the right
<adv.>
سمت راست
to the right
<adv.>
سمت راست
clockwise rotation
گردش به راست
right flank
سمت راست
right half back
نگهبان راست
right handed
راست گرد
reef knots
گره راست
reef knot
گره راست
right-wing
جناح راست
right wing
جناح راست
right handed
راست دست
right handed
در سمت راست
right halfback
هافبک راست
antiform
شکل راست
right arm
دست راست
bolt
: راست بطورعمودی
truthful
صادق راست
truthfully
صادق راست
verities
سخن راست
verity
سخن راست
ragged right
راست ناهموار
starboard
سمت راست
right justification
هم ترازی راست
ragged left alignment
هم ترازی راست
hard shouder
شانه راست
prick eared
راست گوش
bolting
: راست بطورعمودی
bolts
: راست بطورعمودی
rotation in a clockwise direction
گردش به راست
right angled parallelogram
راست گوشه
right angled
راست گوشه
rectus
ماهیچه راست
bolted
: راست بطورعمودی
counterclockwise
حرکت از راست به چپ
point device
کاملا راست
rectification
راست گردانی
orthodoxies
راست دینی
orthodoxy
راست دینی
sincere
راست نما
prink
راست کردن
to make a turn to the left
[right]
به چپ
[راست]
پیچیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com