English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
English Persian
reverse bias پیشقدر معکوس
Other Matches
unbiased بی پیشقدر
biases پیشقدر
bias پیشقدر
biased پیشقدر دار
forward bias پیشقدر به جلو
spacing bias پیشقدر فاصله
exponent bias پیشقدر نمایی
reverse معکوس
reversible معکوس
contrary معکوس
reversed معکوس
inverse معکوس
counter معکوس
countered معکوس
countering معکوس
upside down معکوس
reversing معکوس
reverses معکوس
reversals معکوس
converse معکوس
converse :معکوس
vice versa معکوس
conversely معکوس
converts معکوس
converting معکوس
converted معکوس
reversion معکوس
reversal معکوس
convert معکوس
conversed :معکوس
conversed معکوس
converses :معکوس
conversing معکوس
conversing :معکوس
negatives معکوس
reciprocal معکوس
negative معکوس
converses معکوس
obverse معکوس
indian in reverse هندی معکوس
invertible معکوس شدنی
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
reverse speed سرعت معکوس
reverse thrust تراست معکوس
dis- معکوس کردن
reverse video ویدئوی معکوس
back formation اشتقاق معکوس
back resistance مقاومت معکوس
back splice پیوند معکوس
back conductance برقرسانایی معکوس
backset معکوس وارونه
switcheroo عمل معکوس
set back معکوس پس زدن
reverse slope شیب معکوس
inverter معکوس کننده
reverse polarity پلاریته معکوس
reverse pitch گام معکوس
obversion استنتاج معکوس
obcordate قلبی معکوس
inverse voltage ولتاژ معکوس
invert matrix ماتریس معکوس
negative relation رابطه معکوس
inverted file فایل معکوس
inverted opening گشایش معکوس
inverted structure ساختار معکوس
lateral inversion معکوس جانبی
negative caster گردش معکوس
invert suger قند معکوس
inverse relationship ارتباط معکوس
reverse osmosis اسمز معکوس
reverse current جریان معکوس
reverse control کنترل معکوس
inverse feedback واخوراند معکوس
inverse function تابع معکوس
reverse bias تغذیه معکوس
reversal process جریان معکوس
reversal film فیلم معکوس
retroaction عمل معکوس
inverse ratio نسبت معکوس
negative correlation همبستگی معکوس
reverses معکوس کردن
countdowns شمارش معکوس
reverse gear دنده معکوس
reciprocal متقابل معکوس
mirroring معکوس نمودن
reverse gears دنده معکوس
reverse معکوس کننده
feedback تزویج معکوس
inverse واژگونه معکوس
opposite روبرو معکوس
opposites روبرو معکوس
countdown شمارش معکوس
conversely بطور معکوس
back-up معکوس ریختن
reverses معکوس کننده
draw back کشیدن معکوس
back up معکوس ریختن
reversion معکوس کردن
reversed معکوس کردن
reversing معکوس کننده
reversed معکوس کننده
reversing معکوس کردن
reciprocal معکوس دوجانبه
reverse معکوس کردن
reverse video صفحه نمایش معکوس
inverted file فایل معکوس شده
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
complements معکوس یک عدد دودویی
reverse current circuit breaker مدارشکن جریان معکوس
What invert sugar قند معکوس چیست
obvert نتیجه معکوس گرفتن از
one's complement معکوس یک عدد دودویی
retroact عمل معکوس کردن
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
inverse electrode current جریان الکتردی معکوس
back turns of armature سیمپیچی معکوس ارمیچر
back titration تیتر کردن معکوس
de- معکوس عمل کردن
shift the rudder معکوس کردن سکان
backfire نتیجه معکوس گرفتن
inverse تابع معکوس [ریاضی]
inverse function تابع معکوس [ریاضی]
backfiring نتیجه معکوس گرفتن
retrogresses ترقی معکوس کردن
complement معکوس یک عدد دودویی
complemented معکوس یک عدد دودویی
couple back معکوس تزویج شدن
inverse current جریان ولتاژ معکوس
backfired نتیجه معکوس گرفتن
inverting circuit مدار معکوس کننده
retrogress ترقی معکوس کردن
initial inverse voltage ولتاژ معکوس نخستین
retrogressed ترقی معکوس کردن
complementing معکوس یک عدد دودویی
reversed battery plate صفحه باتری معکوس
retrogressing ترقی معکوس کردن
backfires نتیجه معکوس گرفتن
double quartan fever نوبه ربع معکوس
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
high back resistance diode دیود با مفاومت معکوس بالا
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
peak inverse anode voltage اوج ولتاژ اندی معکوس
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
convert معکوس کردن تازه کردن
converting معکوس کردن تازه کردن
converts معکوس کردن تازه کردن
converted معکوس کردن تازه کردن
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
recipocal milling فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com