English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (7 milliseconds)
English Persian
insufflate پی درپی روح دمیدن در
Other Matches
kentish fire محلهای پی درپی وجمعی نمایشهای پی درپی وگروهی
breath دمیدن
inspires دمیدن در
inspire دمیدن در
blaw دمیدن
blowing دمیدن
blows دمیدن
breaths دمیدن
blast دمیدن
blasts دمیدن
after blow پس دمیدن
inbreathe دمیدن
insufflate دمیدن
insufflation دمیدن
blow دمیدن
bopping دمیدن
bop دمیدن
bopped دمیدن
bops دمیدن
to blow the bellows دمیدن ششها
air blowing دمیدن هوا
silicon blow گرم دمیدن
blows دمیدن هوا
blow out به خارج دمیدن
over blow زیاد دمیدن
blow دمیدن هوا
fore blow پیش دمیدن
blows دمیدن مکش هوا
core blowing equipment تجهیزات دمیدن هسته
blow cold هوای سرد دمیدن
blow full به طور کامل دمیدن
blow hot هوای گرم دمیدن
blow دمیدن مکش هوا
blower ماشین مخصوص دمیدن
hand running پی درپی
consecutive پی درپی
vomiturition قی پی درپی
continuate پی درپی
successive پی درپی
after درپی
continual پی درپی
continuum پی درپی
blow دمیدن پرتاب محکم توپ
to inspire a personwith hopes روح امید در کسی دمیدن
blows دمیدن پرتاب محکم توپ
trilcgy سه تراژدی پی درپی
steadying پی درپی مداوم
batter پی درپی زدن
steady پی درپی مداوم
steadiest پی درپی مداوم
fusillade اتش پی درپی
batters پی درپی زدن
steadies پی درپی مداوم
steadied پی درپی مداوم
what is he seeking? درپی چیست
blow در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blows در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
one after a یکی درپی دیگری
prowls درپی شکار گشتن
crepitate انفجار پی درپی کردن
hand on پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
prowling درپی شکار گشتن
bobbles پی درپی اشتباه کردن
attends درپی چیزی بودن
bobble پی درپی اشتباه کردن
harasses حملات پی درپی کردن
harass حملات پی درپی کردن
prowl درپی شکار گشتن
prowled درپی شکار گشتن
flux گداز تغییرات پی درپی
attending درپی چیزی بودن
attend درپی چیزی بودن
scrounge around <idiom> درپی چیزی گشتن
no end <idiom> پی درپی بدون توقف
to goon a wild goose chase درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
pelted پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelts پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelt پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
turkeys 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
turkey 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
drive volley ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
bottom bouncing ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
keep on at a person کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
to thrash out the truth حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
upper surface blowing دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurses حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
weave حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weaves حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
plutonic theory فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
insoul روح بخشیدن به روح دمیدن در
chirruping جیک جیک پی درپی
chirruped جیک جیک پی درپی
chirrup جیک جیک پی درپی
chirrups جیک جیک پی درپی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com