English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
Other Matches
visible مرئی
visibles کالاهای مرئی
visible مرئی اشکار
visible rising طلوع مرئی
visible spectrum طیف مرئی
visible setting غروب مرئی
visible radiation طیف مرئی
visible light نور مرئی
visible radiation تابش مرئی
visible horizon افق مرئی
sight glass شیشه مرئی
spectral characteristic مشخصه مرئی
contour محیط مرئی
visible balance تراز مرئی
tangible assets دارائیهای مرئی
tangible assets دارائی مرئی
tangible benefits منافع مرئی
on screen formating قالب بندی مرئی
selenocentric مرئی از مرکز ماه
visualization مرئی ساختن سیال
visibles اقلام مرئی تجارت
spectral sensitivity characteristic مشخصه حساسیت مرئی
invisible ناپدید غیر مرئی
video فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoed فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoing فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videos فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
formwork exposed قالب بندی سطوح مرئی
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
tangible costs هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
nutant سرازیر اویخته زیور اویخته
infrared ray اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
pensile اویخته
flappy اویخته
poutingly با لب اویخته
suspended اویخته
pendant اویخته
pendants اویخته
underhung اویخته
flapping اویخته
pendent اویخته
droppers اویخته
dropper اویخته
penduline اویخته
overhung اویخته
hung اویخته
flap اویخته وشل
beetle اویخته شدن
punka بادبزن اویخته
pendentive dome گنبد اویخته
flaps اویخته وشل
suspensed load بار اویخته
pendulum جسم اویخته
pendulums جسم اویخته
flapped اویخته وشل
suspended ceiling سقف اویخته
flap eared اویخته گوش
lappet گوشت اویخته
chap fallen لب ولوچه اویخته
down in the mouth لب و لوچه اویخته
cat walk راه رو اویخته
beetles اویخته شدن
flews قسمت اویخته لب بالای سگ
dolman sleeve استین گشاد و اویخته
thrum ریشه یانخ اویخته
lobs گوشت یا پوست اویخته
lopeared دارای گوشهای اویخته
flapped قسمت اویخته هر شیئی
flaps قسمت اویخته هر شیئی
lobbing گوشت یا پوست اویخته
lobbed گوشت یا پوست اویخته
lob گوشت یا پوست اویخته
penduline دارای اشیان اویخته
lappet لبه اویخته کلاه
flaccid چروک شده اویخته
flap قسمت اویخته هر شیئی
lop eared دارای گوش اویخته
lobate دارای غبغب یازائده اویخته
breasted transmitter میکروفونی که به گردن اویخته میشود
pensile birds پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
truss بدار اویخته شدن خرپا
lobated دارای غبغب یازائده اویخته
trussed بدار اویخته شدن خرپا
pendulously بطور اویخته یا تاب خور
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
trussing بدار اویخته شدن خرپا
to poke one's head با سرپایین اویخته راه رفتن
dipping sonar سونار اویخته از هواپیما یاهلیکوپتر
trusses بدار اویخته شدن خرپا
flapped برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
hanging بدار زدن چیز اویخته شده
flaps برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
dag قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
slouch hat کلاه لبه پهن ولبه اویخته
flap برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
rontgen rays پرتو X
rayless بی پرتو
radiancy پرتو
straight line پرتو
shaft پرتو
shafts پرتو
radiance پرتو
rayon پرتو
radiation پرتو
radioactive پرتو زا
reaction پرتو
reactions پرتو
ray پرتو
beams پرتو
beam پرتو
aegis پرتو
beamless بی پرتو
valences لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
mastiff سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
pinup girl دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
mastiffs سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
pantaloon پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
valances لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valance لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
radar beam پرتو رادار
radiology پرتو شناسی
posivite ray پرتو مثبت
electron beam پرتو الکترون
light beam پرتو نور
eradiation پرتو افکنی
roentgen ray پرتو ایکس
roentgen ray پرتو رونتگن
rontgen rays پرتو مجهول
actinometry پرتو سنجی
actiniform پرتو مانند
alpha rediation پرتو الفا
eradiate پرتو افکندن
light ray پرتو نور
fire light پرتو اتش
actinolagy پرتو شناس
gamma radiation پرتو گاما
primary cosmic rays پرتو کیهانی
cathode rays پرتو کاتدی
beta radiation پرتو بتا
cosmic radiation پرتو کیهانی
ionic ray پرتو یونی
image ray پرتو تصویر
irradiation پرتو افکنی
corpuscular ray پرتو ذرهای
cosmicray پرتو کیهانی
irradiative پرتو افکن
luminesce پرتو افکندن
double beam پرتو مضاعف
illuminating beam پرتو نور
radiotherapy پرتو درمانی
cosmic rays پرتو کیهانی
an incident ray پرتو ساقط
gamma ray پرتو گاما
anode rays پرتو اندی
canal rays پرتو کانالی
illuminate پرتو افکندن
radiates پرتو افکندن
X-ray پرتو ایکس
X-ray پرتو رونتگن
X-rayed پرتو ایکس
X-rayed پرتو رونتگن
X-raying پرتو ایکس
X-raying پرتو رونتگن
projector پرتو افکن
projectors پرتو افکن
radiated پرتو افکندن
illuminates پرتو افکندن
sunbeams پرتو افتاب
illuminating پرتو افکندن
x rays پرتو ایکس
gleam پرتو انی
gleamed پرتو انی
x radiation پرتو ایکس
gleaming پرتو انی
gleams پرتو انی
radiate پرتو افکندن
radiating پرتو افکندن
sun beam پرتو افتاب
sunbeam پرتو افتاب
illuminating beam پرتو روشنایی
silvery rays پرتو سیمین
giants stride تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
lugsail بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
x ray microdiffraction پراش پرتو ایکس
x ray analysis تحلیل پرتو ایکس
x ray apparatua دستگاه پرتو ایکس
x ray diffraction پراش پرتو ایکس
The Physics of Radiation Protection فیزیک محافظت از پرتو
Health physics فیزیک محافظت از پرتو
alpha radiation وقوع طبیعی پرتو
soft x rays پرتو ایکس کم نفوذ
extraordinary ray پرتو غیر عادی
x ray crystallography بلورنگاری پرتو ایکس
roentgen diffractometry بلورنگاری پرتو ایکس
projections تجسم پرتو افکنی
projection تجسم پرتو افکنی
hard x ray پرتو ایکس سخت
to pour rays پرتو افکندن یا پاشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com