English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
Other Matches
pliably چنانکه بتوان خم کرد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
googolplex عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
in stead of بحای
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
as much as possible تا بتوان
exponentiation بتوان رساندن
as far as possible تا انجا که بتوان
micron 01 بتوان 6- متر
his money is more than can ازانست که بتوان شمرد
tredecillion عدد یک با 24 صفر بتوان 2
quintillion عدد یک با 81 صفر بتوان 2
undecillion عدد یک با 63 صفر بتوان 2
quattuordecillion عدد یک با 54صفر بتوان 2
evincibly بطوریکه بتوان اثبات کردن
square بتوان دوم بردن مجذور کردن
so to peaking اگر بتوان چنین چیزی گفت
ideally بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
squares بتوان دوم بردن مجذور کردن
squared بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring بتوان دوم بردن مجذور کردن
microbar واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
current fund اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
manageably پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
inestimably پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
hand وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
unit cell کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
limit velocity حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
to bite the bullet <idiom> باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
exclusion principle اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
so that چنانکه
in the event that چنانکه
as چنانکه
how چنانکه
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
as is well known چنانکه مشهور
insolubly چنانکه اب نشود
as it deserves چنانکه باید
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
pinchingly چنانکه فشاراورد
expressively چنانکه مقصودرابرساند
permissively چنانکه مخیرسازد
proper چنانکه شایدوباید
prettily چنانکه زیبانماید
dilatorily چنانکه پرشود
coordinately چنانکه یکجورباشد
admissibleness چنانکه روا
cresuendo چنانکه صداخردخرد
so to speak چنانکه گویی
owenism اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
perniciously چنانکه زیان اورد
permissively چنانکه اجازه بدهد
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
meetly چنانکه باید و شاید
meetly چنانکه در خور باشد
medially چنانکه درمیان باشد
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
invulnerably چنانکه زخم برندارد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
according as چنانکه بدان سان که
convincingly چنانکه متقاعد کند
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
interminably چنانکه تمام نشود
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
fitfully چنانکه بگیردوول کند
prettily بخوبی چنانکه باید
comme il faut چنانکه باید وشاید
funnily چنانکه خنده اورد
effusively چنانکه گویی بریزد
brilliantly چنانکه برجسته باشد
according to his version چنانکه او شرح میداد
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
gruesomely چنانکه وحشت اورد
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
invisibly چنانکه دیده نشود
prepossessingly چنانکه جلب توجه نماید
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
perplexingly چنانکه گیج یا حیران سازد
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
engagingly چنانکه سرگرم یامشغول کند
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
fadelessly چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
epidemically چنانکه همه جاسرایت کند
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
illustratively چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
invidiously چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
to vote plump رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
discreditably چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
impalpably چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
attributively بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
estimably بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com