English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English Persian
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
Other Matches
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
frothily بطوربی معنی
inertly بطوربی حرکت
inimitably بطوربی مانند
harmlessly بطوربی اذیت
parallelled همتا
paralleling همتا
paralleled همتا
parallel همتا
nonpareil بی همتا
parallels همتا
counterparts همتا
peering همتا
peered همتا
peer همتا
matches همتا
match همتا
matched همتا
incomparable بی همتا
parallelling همتا
unbeatable بی همتا
matchless بی همتا
peerless بی همتا
unique بی همتا
unmatched بی همتا
one of a kind <adj.> بی همتا
unparalleled بی همتا
uniquely بی همتا
counterpart همتا
unapproachable بی همتا
opposite number همتا
parallel items سوالهای همتا
pattern همتا بودن
matched groups گروههای همتا
unrivaled بی همتا بیتا
match همتا کردن
matched pairs زوجهای همتا
parallel tests ازمونهای همتا
sister ship ناو همتا
patterns همتا بودن
peer to peer network شبکه همتا
matches همتا کردن
matched samples نمونههای همتا
peer to peer file transfer انتقال فایل همتا
so that چنانکه
in the event that چنانکه
as چنانکه
how چنانکه
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
dilatorily چنانکه پرشود
insolubly چنانکه اب نشود
cresuendo چنانکه صداخردخرد
coordinately چنانکه یکجورباشد
as it deserves چنانکه باید
as is well known چنانکه مشهور
pinchingly چنانکه فشاراورد
expressively چنانکه مقصودرابرساند
proper چنانکه شایدوباید
permissively چنانکه مخیرسازد
prettily چنانکه زیبانماید
admissibleness چنانکه روا
so to speak چنانکه گویی
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
pliably چنانکه بتوان خم کرد
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
gruesomely چنانکه وحشت اورد
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
medially چنانکه درمیان باشد
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
meetly چنانکه باید و شاید
meetly چنانکه در خور باشد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
permissively چنانکه اجازه بدهد
invulnerably چنانکه زخم برندارد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
perniciously چنانکه زیان اورد
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
effusively چنانکه گویی بریزد
invisibly چنانکه دیده نشود
according as چنانکه بدان سان که
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
interminably چنانکه تمام نشود
prettily بخوبی چنانکه باید
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
according to his version چنانکه او شرح میداد
convincingly چنانکه متقاعد کند
comme il faut چنانکه باید وشاید
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
funnily چنانکه خنده اورد
brilliantly چنانکه برجسته باشد
fitfully چنانکه بگیردوول کند
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
prepossessingly چنانکه جلب توجه نماید
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
perplexingly چنانکه گیج یا حیران سازد
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
epidemically چنانکه همه جاسرایت کند
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
engagingly چنانکه سرگرم یامشغول کند
fadelessly چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
invidiously چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
illustratively چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
discreditably چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
attributively بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
impalpably چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com