English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 52 (1 milliseconds)
English Persian
i made little of it چندان سودی از ان نبردم استفادهای از ان نکردم
Other Matches
make little of چندان سودی نبردن از
dead carriage کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
you are welcome کاری نکردم
lucrativeness پر سودی
By the way . Incidentally. راستی ( تا فراموش نکردم )
you are welcome کاری نکردم اهمیت ندارد
I haven't done anything wrong. من هیچ خطایی [جرمی] نکردم.
What did I tell you ? didnt I say so ? عرض نکردم ! (مگر بهت نگفتم )
crying is useless گریه سودی ندارد
I have not played my trump ( winning ) card . ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
filthy lucre سودی که بی شرفانه بدست اید
it boots not to complain گله گذاری سودی ندارد
what will it profit you چه سودی برای شما خواهدداشت
What's in it for me? <idiom> این چه سودی برای من دارد؟
it is of no use talking سخن گفتن سودی ندارد
deferred dividened سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
drive a hard bargain <idiom> انعقاد معامله بودن هیچ سودی
it is of no use to us بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
so much چندان
two fold دو چندان
sextuple شش چندان
pretty good نه چندان بد
one hundred times as many سد چندان
tenfold ده چندان
he drank himself to death چندان
as much as چندان که
as much a دو چندان
folds چندان
folded چندان
fold چندان
very چندان فراوان
so چندان همینطور
quantum sufficit چندان که بس باشد
not ahunderd mails flom نه چندان دوراز
h does not w.much چندان وزنی ندارد
it is not very hard چندان سخت نیست
it is of little worth چندان ارزشی ندارد
it matters little چندان اهمیت ندارد
My French is not up to much. فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
it wasdone in no time اینکار چندان وقتی نبرد
the dust panned out pootly ان خاک زرد دادولی نه چندان زیاد
He is in a bad way (poor circumstances). وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
the ship is hull down کشتی چندان دوراست که تنه ان پیدا نیست
iam so tired that i cannot eat چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
it wasdone in no time انجام این کار چندان طولی نکشید
blessing in disguise <idiom> [چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
i had half a mind to go چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
octuple هشت چندان هشت برابر کردن
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
eight fold هشت چندان هشت لا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com