Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English
Persian
quadricycle
چهارچرخه یابی
Other Matches
involution
توان یابی قوه یابی
four wheeled
چهارچرخه
wheeled
چهارچرخه
four wheel
چهارچرخه
sidecars
درشکه چهارچرخه
sidecar
درشکه چهارچرخه
drayman
گاری بر چهارچرخه کش
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
barouche
نوعی درشکه چهارچرخه
fiacre
کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
dray
گاری کوتاه بی لبه چهارچرخه بارکشی
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
stanhope
درشکه چهارچرخه بدون کروک وسبک
zamboni
دستگاه چهارچرخه برای صاف کردن یخ
landdau
یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
handcar
چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
hackney coach
کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
termination
پایان یابی
patterning
طرح یابی
levelling
ارتفاع یابی
extrapolation
برون یابی
trapping
غلط یابی
orientating
جهت یابی
interpolation
درون یابی
interpolation
میان یابی
localization
موضع یابی
interpolations
میان یابی
orientate
جهت یابی
orientates
جهت یابی
interpolations
درون یابی
mark sensing
نشان یابی
calibration
خصلت یابی
goniometry
زاویه یابی
fringing
ریشه یابی
error detection
خطا یابی
cost finding
ارزش یابی
debugger
اشکال یابی
fault finding
عیب یابی
direction finding
جهت یابی
fault diagnosis
عیب یابی
fault detection
عیب یابی
i. and evdevolution
توان یابی
ranging
مسافت یابی
extrapolations
برون یابی
edging
حاشیه یابی
edgings
حاشیه یابی
insinuation
رخنه یابی
castaway
عمق یابی
castaways
عمق یابی
knowledge acquisition
آگاهی یابی
factoring
عامل یابی
surveyed
زمینه یابی
attainment
دست یابی
attainments
دست یابی
orientation
جهت یابی
matchmaking
زوج یابی
positioning
موقع یابی
troubleshooting
اشکال یابی
troubleshooting
عیب یابی
acquisitions
هدف یابی
surveys
زمینه یابی
access
دست یابی
accessed
دست یابی
survey
زمینه یابی
summation
مجموع یابی
accessing
دست یابی
acquisition
هدف یابی
range finding
مسافت یابی
position finding
موقعیت یابی
accesses
دست یابی
achievements
دست یابی
achievement
دست یابی
location
مکان یابی
signal detection
علامت یابی
locations
مکان یابی
sourcing
منابع یابی
obstacle sense
حس مانع یابی
marketing
بازار یابی
addressing
نشانی یابی
marginal costing
هزینه یابی نهائی
excitor
عصب یابی محرک
frigid manners
اطوارخنک یابی مزه
flash ranging
مسافت یابی نوری
three dimensional direction finding
جهت یابی فضایی
random processing
با دست یابی تصادفی
radio direction finding
جهت یابی بی سیم
quick access
با دست یابی تند
performance evaluation
ارز یابی کارایی
localization of function
موضع یابی کارکرد
locate mode
باب مکان یابی
parallel access
با دست یابی موازی
marginal costing
هزینه یابی نهایی
ranging pole
شاخصهای مسافت یابی
sound ranging
مسافت یابی صوتی
space orientation
موقعیت یابی فضایی
item scaling
مقیاس یابی پرسشها
job costing
هزینه یابی کار
target aquisition
سیستم هدف یابی
survey tests
ازمونهای زمینه یابی
spatial orientation
موقعیت یابی فضایی
maximum direction finding
جهت یابی حداکثر
spot
مسافت یابی کردن
extrapolating
برون یابی کردن
trace
رد یابی کردن نشان
traced
رد یابی کردن نشان
traces
رد یابی کردن نشان
plumb
ژرف یابی کردن
ranging
مسافت یابی کردن
absurdities test
ازمون مهمل یابی
acoustic minehunting
مین یابی صوتی
extrapolates
برون یابی کردن
spots
مسافت یابی کردن
detail
یات و مسیر یابی
detailing
یات و مسیر یابی
interpolate
درون یابی کردن
interpolated
درون یابی کردن
interpolates
درون یابی کردن
interpolating
درون یابی کردن
extrapolated
برون یابی کردن
aerial target aquisition
هدف یابی هوایی
attitude survey
زمینه یابی نگرش
direction finding aerial
انتن جهت یابی
direction finding
جهت یابی کردن
extrapolate
برون یابی کردن
sounded
عمق یابی کردن
cost unit
واحد هزینه یابی
cost centre
مرکز هزینه یابی
soundest
عمق یابی کردن
direction finding station
پست جهت یابی
continuous levelling
تراز یابی پیوسته
extender board
وسیله عیب یابی
sound
عمق یابی کردن
direction finding
سمت یابی کردن
sounds
عمق یابی کردن
dumb barge
کرجی بی بادبان یابی موتور
snipping
ادم کوچک یابی اهمیت
disinterestedly
ازروی بی طرفی یابی علاقگی
echo sounding
عمق یابی انعکاس صوت
snipped
ادم کوچک یابی اهمیت
snip
ادم کوچک یابی اهمیت
eventration
جنین بی شکم یابی روده
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
stramline flow
جریان موازی یابی ممانعت
an unerring aim
نشان درست یابی خطا
tomnoddy
ادم خرف یابی کله
inelegantly
ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
costing and pricing
هزینه یابی و قیمت گذاری
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
knotty pate
ادم خرف یابی کله
locate
مستقر ساختن مکان یابی کردن
in suspense
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
locating
مستقر ساختن مکان یابی کردن
located
مستقر ساختن مکان یابی کردن
high frequency radio direction finding
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
locates
مستقر ساختن مکان یابی کردن
quadrantal
مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابی
contumeliously
ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
range sensing
تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
quadrantal points
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
ES IS
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
there is no royal road to learning
<proverb>
تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
landscapes
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscape
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaping
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaped
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
end system
پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
diagnostic
روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
associative addressing
روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
calibration card
کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
calibrate
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
test piece
توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
backing
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com