Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (8 milliseconds)
English
Persian
odds and ends
چیز باقیمانده
Search result with all words
rest
باقیمانده
rests
باقیمانده
remainder
باقیمانده
split
میلههای باقیمانده
convert
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
residue
باقیمانده
residues
باقیمانده
remain
مانده اثر باقیمانده
remained
مانده اثر باقیمانده
trace
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traces
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
gleaning
خده خوشههای باقیمانده پس از
residual
باقیمانده
subsidiaries
باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary
باقیمانده در محل برای حفافت
fragment
قطعه باقیمانده
fragmenting
قطعه باقیمانده
fragments
قطعه باقیمانده
reminder
باقیمانده
reminders
باقیمانده
oddment
تکه و پاره چیز باقیمانده
reliquaries
محفظه عتیقه باقیمانده
reliquary
محفظه عتیقه باقیمانده
remaining
باقیمانده
loose end
باقیمانده
loose ends
باقیمانده
leavings
باقیمانده
survivor
باقیمانده بازمانده
after image
[آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
balance of the amount
باقیمانده مبلغ
blowdown
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
bye hole
سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
carbon tracking
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
distillation residue
باقیمانده تقطیر
functional residual capacity
فرفیت باقیمانده عملی
land tail
باقیمانده زمینی یکان
opportune lift
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
ort
باقیمانده غذا
par in
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
reliquix
اثار باقیمانده
relict
باقیمانده
remainder of the period
باقیمانده مدت
remanence
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
residual drawdowm
افت باقیمانده
residual sum of squares
مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
residual term
جمله باقیمانده
residual unemployment
بیکاری باقیمانده
residual variable
متغیر باقیمانده
residual volume
حجم باقیمانده
residuary legatee
باقیمانده ماترک پس از تقسیم
residue of the state
باقیمانده ترکه
residuum
باقیمانده
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
stay behind
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
sum of squares of residual
مجموع مربعات باقیمانده
under lease
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
vortex trail
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
well-preserved
خوب باقیمانده
long residue
باقیمانده
surviving dependent
فرد باقیمانده
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com