Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
ignisfatuus
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
Other Matches
seductive
گمراه کننده
delusive
گمراه کننده
screwier
گمراه کننده
screwy
گمراه کننده
misleading
گمراه کننده
screwiest
گمراه کننده
sinister
گمراه کننده
delusory
فریبنده گمراه کننده
lothario
گمراه کننده زنان
sinuous
غیرمستقیم گمراه کننده
hocus pocus
چیز گمراه کننده معضل
illusory
گمراه کننده مشتبه سازنده
illusive
گمراه کننده مشتبه سازنده
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
reducer
کم کننده شعله یا حرارت
flash reducer
کم کننده شعله باروت
flashless charges
خرج کم کننده شعله
accidentalism
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
smokescreen
عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
flash suppressor
خنثی کننده شعله دهانه توپ
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
lurid
شعله تیره شعله دودنما
luridly
شعله تیره شعله دودنما
flare
شعله زنی شعله
flares
شعله زنی شعله
dulls
کمرنگ
pale
کمرنگ
dullest
کمرنگ
palest
کمرنگ
faint
کمرنگ
paler
کمرنگ
fainted
کمرنگ
dull
کمرنگ
fainter
کمرنگ
faintest
کمرنگ
dulling
کمرنگ
lunar
کمرنگ
duller
کمرنگ
dulled
کمرنگ
faints
کمرنگ
Palegreen
<adj.>
<noun>
سبز کمرنگ
lavender
بنفش کمرنگ
Pale pink
صورتی کمرنگ
mat
کمرنگ شدن
mats
کمرنگ شدن
aqua
آبی کمرنگ
fulvous
زرد کمرنگ
undertones
رنگ کمرنگ
undertone
رنگ کمرنگ
washy
کمرنگ سست
fallow
زرد کمرنگ
weak tea
چای کمرنگ
primroses
زرد کمرنگ
primrose
زرد کمرنگ
dun
رنگ قهوهای کمرنگ
inconspicuous
غیر برجسته کمرنگ
matte
[matt]
[flat]
[dull]
<adj.>
رنگ کدر
[کمرنگ]
[تیره]
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
gulls
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gull
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
ensigns
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ozone
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
ensign
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
seed pearl
مروارید کوچک وبی قاعده رنگ کمرنگ مایل بخاکستری
amiss
گمراه
perverted
گمراه
devious
گمراه
aberrant
گمراه
hell-bent
گمراه
inveglement
گمراه
self deluded
گمراه
hell bent
گمراه
astray
گمراه
misleads
گمراه کردن
misinform
گمراه کردن
mislead
گمراه کردن
misinformed
گمراه کردن
misinforming
گمراه کردن
misinforms
گمراه کردن
misdirecting
گمراه کردن
seducing
گمراه کردن
inveigling
گمراه کردن
lead astray
گمراه کردن
misdirect
گمراه کردن
misdirects
گمراه کردن
misguide
گمراه کردن
inveigle
گمراه کردن
to get lost
گمراه شدن
errs
گمراه شدن
inveigled
گمراه کردن
inveigles
گمراه کردن
inveigler
گمراه سازنده
erred
گمراه شدن
err
گمراه شدن
seduces
گمراه کردن
seduction
گمراه سازی
to lead a
گمراه کردن
to go a
گمراه شدن
to fall into error
گمراه شدن
misled
گمراه کردن
strays
گمراه شدن
straying
گمراه شدن
stray
گمراه شدن
misdirected
گمراه کردن
she went wrong
گمراه شد پالانش کج شد
seducer
گمراه کنندهseduction
heterodox
گمراه زندیق
to lead astray
گمراه کردن
to lead up the garden
گمراه کردن
to put off the scent
گمراه کردن
seduced
گمراه کردن
seduce
گمراه کردن
corruptible
گمراه شدنی
pervert
گمراه شدن
perverting
گمراه شدن
perverse
گمراه هرزه
to go astray
گمراه شدن
perverts
گمراه شدن
inveigle
گمراه کردن وبردن
inveigled
گمراه کردن وبردن
throw off
<idiom>
گیج شدن ،گمراه
lost
شکست خورده گمراه
inveigles
گمراه کردن وبردن
inveigling
گمراه کردن وبردن
to be fooled
گمراه شده بودن
to be deluded
گمراه شده بودن
baffles
گیج یا گمراه کردن
baffled
گیج یا گمراه کردن
baffle
گیج یا گمراه کردن
baffling
گیج یا گمراه کردن
flames
شعله
flame
شعله
aphlogistic
بی شعله
flashproof
ضد شعله
flameless
بی شعله
heating flame
شعله
afire
شعله ور
alighted
شعله ور
alighting
شعله ور
alights
شعله ور
flame proof
ضد شعله
flamy
شعله ور
alight
شعله ور
aflame
شعله ور
inflammable
شعله ور
ingle
شعله
flaming
شعله ور
flaring
شعله ور
bonefire
شعله
flameproof
ضد شعله
pervertible
گمراه شدنی کج راه کردنی
debaueh
ازراه درکردن گمراه کردن
reducing flame
شعله احیاگر
oriflamme
شعله زرین
neutral flame
شعله خنثی
inflammation
شعله ور سازی
flamboyant
شعله مانند
twin jet blowpipe
مشعل دو شعله
torch cutting
[برشکاری شعله ای]
positive glow
شعله مثبت
positive glow
شعله اندی
white flame
شعله سفید
oxidizing flame
شعله اکساینده
gaslight
شعله گاز
backfiring
پس زدن شعله
flash suppressor
شعله پوش
backfires
پس زدن شعله
backfired
پس زدن شعله
flareback
پس زهنی شعله
backfire
پس زدن شعله
flashback
پس زدن شعله
flashproof
لباس ضد شعله
flashless charges
خرج بی شعله
flashbacks
برگشت شعله
flashbacks
پس زدن شعله
calenture
شعله ور شدن
flashback
برگشت شعله
flamy
شعله مانند
flame test
محک شعله
falmethrower
شعله افکن
lurid flame
شعله دودنما
flame thrower
شعله افکن
flame damper
شعله خفه کن
lurid flame
شعله تیره
flamboyant
شعله دار
commissioning pennant
پرچم شعله
fire thrower
شعله افکن
fire point
نقطه شعله
flame holder
شعله نگهدار
anode glow
شعله اندی
self blinded
گمراه شده توسط نفس خود
muzzle bell
شعله پوش شیپوری
flame adjustment wheel
چرخ تنظیم شعله
rate of flame propagation
سرعت انتشار شعله
flame scraf
با شعله پهن کردن
inflammable
قابل شعله ورشدن
flashback screen
توری مانع شعله
powder cutting
برش توسط شعله
oxy hydrogen flame
شعله اکسی ئیدروژن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com