Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
kauri
کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
Other Matches
kaury
کاج بلند زلاند جدید که صمغ ان برای روغن جلاوبجای کهربابکارمیرود
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
record
رکوردحاوی داده جدیدکه برای خروجی رکورداصلی به کارمی رود
air cooled oil cooler
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
brunch
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
wireless network
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
road oil
روغن برای راهسازی
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
kakapo
طوطی زلاند جدید
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiwis
نوعی مرغ زلاند جدید
maori
قبایل مائوری زلاند جدید
zelanian
Zeland New وابسته به زلاند جدید
kiwi
نوعی مرغ زلاند جدید
plotted
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
conceptual tool
وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
kaka
طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
oil dent
شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
to pick up somebody
[to find sexual partners]
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
graphics
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
to nick a horse's tail
بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
oil
روغن کاری کردن روغن ساختن
oils
روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling
روغن کاری کردن روغن ساختن
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
creosoting
روغن قیر روغن قطران
creosoted
روغن قیر روغن قطران
creosote
روغن قیر روغن قطران
oil can
حلب روغن , روغن دان
creosotes
روغن قیر روغن قطران
cutting oil
روغن سردکننده روغن برش
touts
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl
نوعی دامن بلند با کمر بلند
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
penned
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
stop and go
پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
vice-
بجای
lieu
بجای
vises
بجای
instead of
بجای
vice
بجای
vices
بجای
in his stead
بجای او
in exchange for
بجای
in payment of
بجای
Instead of you
بجای تو
per pro
بجای
in the room of
بجای
in return for
بجای
in lieu of
بجای
instead of celebrating
بجای جشن
for
بجای از طرف
elsewhere
بجای دیگر
quid pro quos
بجای عوض
in somebody's place
بجای کسی
instead
بجای اینکه
quid pro quo
بجای عوض
stead
بجای بعوض
in place of
بجای درعوض
instead of
<conj.>
بجای
[بعوض]
to pass for
قلمدادشدن بجای
he succeeded his father
بجای پدرنشست
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
instead of the reverse
بجای وارونه این
instead of the other way around
بجای برعکس این
on your marks
فرمان بجای خود
instead of vice versa
بجای برعکس این
were i in his skin
اگر بجای او بودم
take your mirks
فرمان بجای خود
O.K.
اصط لاحی که بجای
impersonify
بجای شخص گرفتن
hardwired connection
می بجای ورودی و سوکت
back to your seats
برگردید بجای خود
instead of doing
بجای اینکه انجام بدهند
I wI'll sign for him .
من بجای اوامضاء خواهم کرد
he could p for an englishman
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
push pass
پاس با فشارچوب بجای ضربه
If I were in your place. . .
اگر بجای شما بودم …
instead of working
بجای اینکه او کار بکند
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to pass for
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
phraseography
نشان گذاری بجای عبارت
things have come to a pretty pass
کار بجای باریک رسیده است
eat the ball
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
wick
چیزی که بجای فتیله بکار رود
i wish you would go
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
to take the fall for somebody
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to touch ground
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
rational dress
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
Ferdowsi left a good name behind.
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
enallage
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
recuperation
عمل برگرداندن لوله بجای خود
conscription of weath
گرفتن پول و مال بجای سرباز
wicks
چیزی که بجای فتیله بکار رود
ampersand
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
cheat
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquist
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquistic
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
commodity money
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
ventriloquists
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
He left a great name behid him .
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
whipping boy
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
cheated
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
pinsetter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
succedaneum
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
put the ball on the floor
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
overstand
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
oaf
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
ant
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ants
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
oafs
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
persepolis
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
cheats
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
pinspotter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
scratch pad
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
order arms
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pads
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
anth
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
lightest
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
lighted
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
kinnikinnic
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
the piping time
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
wampun
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
hendiadys
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
netball
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
puncheon
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
rebounding
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
rebounds
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
wampumpeag
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampum
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
hi
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
greaser
روغن زن
oil can
روغن زن
grease
روغن
bandolin
روغن مو
unguent
روغن
butter
روغن
bandoline
روغن مو
brilliantine
روغن مو
buttered
روغن
butters
روغن
buttering
روغن
lubricant
روغن
greasing
روغن
clurified or run butter
روغن
oil groove
روغن رو
unction
روغن
sebaceous humour
روغن
greased
روغن
lubricants
روغن
dope
روغن
dopes
روغن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com