Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (7 milliseconds)
English
Persian
zoogeographer
کارشناس جغرافیای حیوانی
Other Matches
zoogeography
جغرافیای حیوانی
zoogeographic
وابسته به جغرافیای حیوانی
zoogeographical
وابسته به جغرافیای حیوانی
biogeography
جغرافیای حیاتی
phytogeography
جغرافیای گیاهی
physiography
جغرافیای طبیعی
economic geography
جغرافیای اقتصادی
zoogeography
جغرافیای جانوری
plant geography
جغرافیای گیاهی
phytochorology
جغرافیای گیاهی
phytogeopraphy
جغرافیای گیاهی
geobotany
جغرافیای گیاهی
biogeography
جغرافیای زیستی
geographical botany
جغرافیای گیاهی
geopolitical
وابسته به جغرافیای سیاسی
biogeographic
مربوط به جغرافیای حیاتی
physiographer
ویژه گر جغرافیای طبیعی
bestial
حیوانی
creaturely
حیوانی
brutish
حیوانی
judging
کارشناس
judges
کارشناس
judge
کارشناس
analysts
کارشناس
analyst
کارشناس
expert
کارشناس
connoisseur
کارشناس
judged
کارشناس
experts
کارشناس
au fait
کارشناس
animalism
عالم حیوانی
animal strach
نشاسته حیوانی
animal soap
صابون حیوانی
boneblack
کلس حیوانی
cataplexy
خواب حیوانی
animality
طبیعت حیوانی
cataplexy
هیپنوتیزم حیوانی
animalize
حیوانی کردن
animally
بطور حیوانی
animal psychology
روانشناسی حیوانی
animal oil
روغن حیوانی
animal magnetism
مغناطیس حیوانی
animal
حیوانی جانوری
animals
حیوانی جانوری
zoophysics
فیزیک حیوانی
zooparasite
انگل حیوانی
zoochemistry
شیمی حیوانی
organic
بنیانی حیوانی
instincts
شعور حیوانی
glycogen
نشاسته حیوانی
animal fat
چربی حیوانی
animal content
محتوای حیوانی
instinct
شعور حیوانی
animal black
ذغال حیوانی
glycogenic
تولیدکننده شکردربافتههای حیوانی
sarcode
سفیده یاخته حیوانی
echinoderm
حیوانی ازدسته خارپوستان
herd book
نسب نامه حیوانی
adipose tissue
چربی حیوانی پیه
animalization
واجد صفات حیوانی
animalization
وجود مواد حیوانی
expert
متخصص کارشناس
technologist
کارشناس تکنولوژیست
experts
متخصص کارشناس
qualified
کارشناس موصوف
actuaries
کارشناس بیمه
actuary
کارشناس بیمه
volcanist
کارشناس اتشفشانی
critic
کارشناس خبره
electric engineer
کارشناس برق
critics
کارشناس خبره
electronic engineer
کارشناس الکترونیک
dapple
حیوانی که بدنش خالخال باشد
excrescency
اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی
skilled witness
کارشناس اهل خبره
technicians
ذیفن کارشناس فنی
adjuster
کارشناس در خسارت بیمه
technician
ذیفن کارشناس فنی
he posed as an expert
خود را کارشناس وانمودکردن
educationists
کارشناس اموزش و پرورش
educationalists
کارشناس اموزش و پرورش
educationalist
کارشناس اموزش و پرورش
acoustician
کارشناس علم اصوات
educationist
کارشناس اموزش و پرورش
stud
حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
biology
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
cynocephalus
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
financier
کارشناس علم مالیه متخصص مالی
qualified person
شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
sanitarian
کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
financiers
کارشناس علم مالیه متخصص مالی
arrdwolf
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
glomerule
خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
tasters
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
zootechnician
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
epizoology
علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootology
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootiology
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
horse sense
شعور حیوانی شعور ذاتی وطبیعی
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com