Total search result: 203 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
staple |
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل |
stapled |
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل |
stapling |
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل |
|
|
Other Matches |
|
punch-line |
جمله اساسی واصلی |
punch-lines |
جمله اساسی واصلی |
punch line |
جمله اساسی واصلی |
labeled cargo |
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است |
bear |
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد |
bears |
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد |
giffen good |
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است |
VL local bus |
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده |
VL bus |
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده |
mastered |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
masters |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
master |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
master data file |
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد |
acciaccatura |
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود |
on board |
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد |
first generation computer |
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی |
initial reserves |
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی |
stapling |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
stapled |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
generation |
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن |
prototypal |
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی |
generations |
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن |
staple |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
prototypic |
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی |
main guard |
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی |
mainstay |
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی |
mainstays |
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی |
anastylosis |
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی] |
master file |
فایل اصلی پرونده اصلی |
base camp |
پایگاه اصلی کمپ اصلی |
fundamental unit |
یکای اصلی واحد اصلی |
base unit |
یکای اصلی واحد اصلی |
expansion slots |
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند |
matter |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
matters |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
mattering |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
mattered |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
DIMM |
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود |
external |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
externals |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
elegant |
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند |
frustrated cargo |
کالای متروکه |
contraband |
کالای غیرمجاز |
stapling |
کالای عمده |
free good |
کالای رایگان |
merchandise |
کالای تجارتی |
contraband |
کالای قاچاق |
limited editions |
کالای محدود |
frustrated cargo |
کالای سرگردان |
general cargo |
کالای معمولی |
importing |
کالای وارده |
import |
کالای وارده |
stolen goods |
کالای مسروقه |
purpose made |
کالای سفارشی |
import |
کالای رسیده |
smuggled merchandise |
کالای قاچاق |
smuggled goods |
کالای قاچاق |
jetsam |
کالای اب اورد |
end item |
کالای ضروری |
imported |
کالای وارده |
the goods in question |
کالای موردبحث |
limited edition |
کالای محدود |
dead stock |
کالای بنجل |
wage good |
کالای مزدی |
flotsam |
کالای اب اورده |
final goods |
کالای نهائی |
fakement |
کالای قلب |
easy commodity |
کالای نا مرغوب |
importing |
کالای رسیده |
economic good |
کالای اقتصادی |
scaron |
کالای کمیاب |
business goods |
کالای تولیدی |
inferior good |
کالای پست |
knit goods |
کالای کش بافت |
normal good |
کالای معمولی |
labeled cargo |
کالای ویژه |
class ii property |
کالای طبقه 2 |
consignments |
کالای امانی |
shoddy |
کالای تقلبی |
commodity |
کالای مصرفی |
commodities |
کالای مصرفی |
bonded good |
کالای گمرکی |
imported |
کالای رسیده |
class i property |
کالای طبقه 1 |
consignment |
کالای امانی |
normal good |
کالای عادی |
in wards |
کالای رسیده |
luxury good |
کالای لوکس |
goods in pledge |
کالای گروی |
goods afloat |
کالای در راه |
consumer goods |
کالای مصرفی |
Contraband goods. |
کالای قا چاق |
rip-offs |
کالای قلابی |
rip-off |
کالای قلابی |
staple |
کالای عمده |
giffen good |
کالای گیفن |
stapled |
کالای عمده |
consumer brand |
کالای پر مصرف |
consumer's goods |
کالای مصرفی |
delivery |
کالای ارسالی |
shipment [American] |
کالای ارسالی |
naval stores |
کالای دریایی |
consigned inventory |
کالای امانی |
consignment |
کالای ارسالی |
FEP |
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند |
wreckage |
کالای بازیافتی از کشتی و..... |
commercial loading |
بارگیری کالای تجارتی |
commodity market |
بازار کالای مصرفی |
perishable |
کالای فاسد شدنی |
r. ofanyone's chattles |
پس دادن کالای کسی |
perishable |
کالای فاسد شونده |
permit goods coveredby |
کالای موضوع پروانه |
ban item |
کالای ممنوع الورود |
dead stock |
کالای بدون خریدان |
pilefered shipment |
کالای حراج شده |
finished product |
کالای اماده فروش |
perishable |
کالای سریع الفساد |
consignee |
گیرنده کالای ارسالی |
shipment |
کالای در حال حمل |
consignment |
کالای امانت فروش |
opportunity cost |
هزینههای کالای تولیدی |
velveting |
کالای مخملی مخمل |
we d. in silks |
ما کالای ابریشمی میفروشیم |
we ran out of these goods |
این کالای ما تمام شد |
standards |
کالای جانشین رزمی |
delivery |
کالای ارسال شده |
consignment |
کالای ارسال شده |
shipment [American] |
کالای ارسال شده |
importable |
کالای قابل واردکردن |
inbound cargo |
کالای تخلیه نشده |
scrap heap |
انبار کالای قراضه |
scrap-heap |
انبار کالای قراضه |
shipments |
کالای در حال حمل |
inwards |
واردات کالای رسیده |
secondary item |
کالای تدارکاتی فرعی |
stock in trade |
موجودی کالای مغازه |
consignments |
کالای امانت فروش |
staple goods |
کالای بسیار ضروری |
consignments |
محموله کالای ارسالی |
consignment |
محموله کالای ارسالی |
standard |
کالای جانشین رزمی |
swag |
کالای دزدیده شده |
the free list |
صورت کالای بی گمرک |
to make a market of |
با کالای دیگرمعاوضه کردن |
export |
بیرون بردن کالای صادره |
shipments |
کالای حمل شده باکشتی |
exporting |
بیرون بردن کالای صادره |
merchandies |
معامله کردن کالای تجارتی |
bulk cargo |
کالای بسته بندی نشده |
jettison |
بدریا ریزی کالای کشتی |
ship ton |
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن |
jettisoning |
بدریا ریزی کالای کشتی |
exported |
بیرون بردن کالای صادره |
ocean manifest |
بارنامه حمل کالای دریایی |
jettisoned |
بدریا ریزی کالای کشتی |
common goods |
کالای مورد نیاز عموم |
shipment |
کالای حمل شده باکشتی |
jettisons |
بدریا ریزی کالای کشتی |
wares |
کالای فروشی پرهیز کردن از |
stockist |
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را |
stockists |
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را |
roll out |
معرفی یک کالای تجارتی به بازار |
finish stock |
موجودی کالای ساخته شده |
found shipment |
کالای بدون بارنامه یا رسید |
I have nothing to declare. |
کالای گمرکی همراه ندارم. |
ware |
کالای فروشی پرهیز کردن از |
contract shipment number |
شماره بارنامه کالای ارسالی |
pilefered shipment |
کالای فرسوده حراج شده |
sea borne goods |
کالای حمل شده بوسیله دریا |
inbound cargo |
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما |
stolen goods |
مال دزدی کالای دزدیده شده |
to take inventory |
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن |
bulk carrier |
کشتی که کالای فله حمل مینماید |
Do you have nothing to declare? |
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟ |
wreckage piece |
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره |
exclusion principle |
درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی |
complete substitution |
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد |
fixed supply |
ذخیره معین کالای فاسد شدنی |
bulk carriers |
کشتی که کالای فله حمل مینماید |
joint product offer |
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر |
pilot tunnel |
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است |
bulk carriers |
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند |
efficiency point |
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه |
durable goods |
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای |
dock warrant |
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه |
bulk carrier |
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند |
general stores |
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی |
cost of sales |
قیمت تمام شده کالای فروش رفته |
deck department |
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان |
tie in sales |
فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر |
shipment |
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی |
shipments |
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی |
spot sale |
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله |
obligated stocks |
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک |
back order |
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده |
bodies |
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه |
authentic document |
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی |
body |
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه |
end item |
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز |
wreck |
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران |