English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
Other Matches
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
consignment کالای امانی
shipment [American] کالای ارسالی
labeled cargo کالای ویژه
consignment کالای ارسالی
delivery کالای ارسالی
consignments کالای امانی
dead stock کالای بنجل
normal good کالای عادی
stolen goods کالای مسروقه
knit goods کالای کش بافت
goods in pledge کالای گروی
goods afloat کالای در راه
normal good کالای معمولی
flotsam کالای اب اورده
luxury good کالای لوکس
commodities کالای مصرفی
consumer brand کالای پر مصرف
consumer's goods کالای مصرفی
shoddy کالای تقلبی
in wards کالای رسیده
consigned inventory کالای امانی
inferior good کالای پست
commodity کالای مصرفی
bonded good کالای گمرکی
business goods کالای تولیدی
rip-off کالای قلابی
wage good کالای مزدی
limited editions کالای محدود
limited edition کالای محدود
class ii property کالای طبقه 2
imported کالای وارده
consumer goods کالای مصرفی
stapling کالای عمده
Contraband goods. کالای قا چاق
free good کالای رایگان
contraband کالای قاچاق
importing کالای رسیده
final goods کالای نهائی
economic good کالای اقتصادی
fakement کالای قلب
scaron کالای کمیاب
naval stores کالای دریایی
the goods in question کالای موردبحث
end item کالای ضروری
contraband کالای غیرمجاز
jetsam کالای اب اورد
merchandise کالای تجارتی
purpose made کالای سفارشی
importing کالای وارده
imported کالای رسیده
frustrated cargo کالای سرگردان
stapled کالای عمده
frustrated cargo کالای متروکه
staple کالای عمده
smuggled merchandise کالای قاچاق
general cargo کالای معمولی
giffen good کالای گیفن
easy commodity کالای نا مرغوب
smuggled goods کالای قاچاق
rip-offs کالای قلابی
class i property کالای طبقه 1
import کالای وارده
import کالای رسیده
perishable کالای سریع الفساد
delivery کالای ارسال شده
consignment کالای ارسال شده
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
perishable کالای فاسد شونده
dead stock کالای بدون خریدان
stock in trade موجودی کالای مغازه
shipment [American] کالای ارسال شده
importable کالای قابل واردکردن
perishable کالای فاسد شدنی
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
finished product کالای اماده فروش
staple goods کالای بسیار ضروری
swag کالای دزدیده شده
inbound cargo کالای تخلیه نشده
consignment محموله کالای ارسالی
inwards واردات کالای رسیده
velveting کالای مخملی مخمل
consignments کالای امانت فروش
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
commodity market بازار کالای مصرفی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
standard کالای جانشین رزمی
pilefered shipment کالای حراج شده
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
scrap heap انبار کالای قراضه
scrap-heap انبار کالای قراضه
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
shipment کالای در حال حمل
consignments محموله کالای ارسالی
shipments کالای در حال حمل
consignment کالای امانت فروش
standards کالای جانشین رزمی
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
ban item کالای ممنوع الورود
consignee گیرنده کالای ارسالی
the free list صورت کالای بی گمرک
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
export بیرون بردن کالای صادره
exported بیرون بردن کالای صادره
exporting بیرون بردن کالای صادره
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
shipment کالای حمل شده باکشتی
shipments کالای حمل شده باکشتی
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
common goods کالای مورد نیاز عموم
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
finish stock موجودی کالای ساخته شده
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
exclusion principle درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
stapling کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
staple کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapled کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
tie in sales فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
bulk carriers وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
shipment ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
shipments ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
wreck کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
end item وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
wrecking کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
wrecks کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
caveat venditor یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
lead time مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
launched جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie-in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launches جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launch جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie-ins فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
salvages نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
salvage نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
panopticon نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
break up value قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
slot machine ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
salvaged نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
income velocity دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
salvaging نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
preferentialism اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
buyer's over حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
cross elasticity of demand درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
external good order اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
last in , first out اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com