Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
business goods
کالای تولیدی
Search result with all words
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
Other Matches
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
generative
تولیدی
productive
تولیدی
output
تولیدی
progenitive
تولیدی
counterproductive
ضد تولیدی
outputs
تولیدی
productive sector
بخش تولیدی
producer goods
کالاهای تولیدی
manufactoring plant
کارخانه تولیدی
producer's goods
مواد تولیدی
productive capacity
فرفیت تولیدی
productive work
کار تولیدی
generation data set
مجموعه دادههای تولیدی
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
representative firm
بنگاه تولیدی نمونه
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
atomistic society
واحدهای کوچک تولیدی
producer price index
شاخص قیمت تولیدی
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
finished
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
two input firm
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
user cost of capital
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
margin productivity
نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
margin cost
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
place utility
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
elasticity of factor substitution
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
general cargo
کالای معمولی
flotsam
کالای اب اورده
free good
کالای رایگان
giffen good
کالای گیفن
consumer goods
کالای مصرفی
frustrated cargo
کالای سرگردان
frustrated cargo
کالای متروکه
class i property
کالای طبقه 1
final goods
کالای نهائی
easy commodity
کالای نا مرغوب
consumer's goods
کالای مصرفی
dead stock
کالای بنجل
consumer brand
کالای پر مصرف
consigned inventory
کالای امانی
class ii property
کالای طبقه 2
bonded good
کالای گمرکی
inferior good
کالای پست
end item
کالای ضروری
economic good
کالای اقتصادی
fakement
کالای قلب
goods afloat
کالای در راه
rip-off
کالای قلابی
rip-offs
کالای قلابی
Contraband goods.
کالای قا چاق
shipment
[American]
کالای ارسالی
consignment
کالای ارسالی
delivery
کالای ارسالی
limited editions
کالای محدود
limited edition
کالای محدود
goods in pledge
کالای گروی
in wards
کالای رسیده
knit goods
کالای کش بافت
labeled cargo
کالای ویژه
luxury good
کالای لوکس
naval stores
کالای دریایی
normal good
کالای معمولی
normal good
کالای عادی
purpose made
کالای سفارشی
scaron
کالای کمیاب
smuggled goods
کالای قاچاق
smuggled merchandise
کالای قاچاق
stolen goods
کالای مسروقه
the goods in question
کالای موردبحث
contraband
کالای قاچاق
jetsam
کالای اب اورد
importing
کالای رسیده
wage good
کالای مزدی
imported
کالای وارده
shoddy
کالای تقلبی
merchandise
کالای تجارتی
imported
کالای رسیده
import
کالای رسیده
consignment
کالای امانی
import
کالای وارده
commodities
کالای مصرفی
consignments
کالای امانی
stapling
کالای عمده
stapled
کالای عمده
commodity
کالای مصرفی
importing
کالای وارده
staple
کالای عمده
contraband
کالای غیرمجاز
consignments
کالای امانت فروش
consignment
کالای امانت فروش
consignments
محموله کالای ارسالی
r. ofanyone's chattles
پس دادن کالای کسی
shipments
کالای در حال حمل
inwards
واردات کالای رسیده
inbound cargo
کالای تخلیه نشده
importable
کالای قابل واردکردن
standards
کالای جانشین رزمی
standard
کالای جانشین رزمی
scrap heap
انبار کالای قراضه
scrap-heap
انبار کالای قراضه
shipment
کالای در حال حمل
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
pilefered shipment
کالای حراج شده
finished product
کالای اماده فروش
secondary item
کالای تدارکاتی فرعی
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
staple goods
کالای بسیار ضروری
perishable
کالای سریع الفساد
shipment
[American]
کالای ارسال شده
consignment
کالای ارسال شده
delivery
کالای ارسال شده
ban item
کالای ممنوع الورود
wreckage
کالای بازیافتی از کشتی و.....
perishable
کالای فاسد شونده
perishable
کالای فاسد شدنی
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
commodity market
بازار کالای مصرفی
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
dead stock
کالای بدون خریدان
stock in trade
موجودی کالای مغازه
swag
کالای دزدیده شده
the free list
صورت کالای بی گمرک
velveting
کالای مخملی مخمل
we d. in silks
ما کالای ابریشمی میفروشیم
consignee
گیرنده کالای ارسالی
consignment
محموله کالای ارسالی
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
pilefered shipment
کالای فرسوده حراج شده
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
ocean manifest
بارنامه حمل کالای دریایی
merchandies
معامله کردن کالای تجارتی
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
ship ton
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
exported
بیرون بردن کالای صادره
exporting
بیرون بردن کالای صادره
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
finish stock
موجودی کالای ساخته شده
common goods
کالای مورد نیاز عموم
shipment
کالای حمل شده باکشتی
jettisoning
بدریا ریزی کالای کشتی
shipments
کالای حمل شده باکشتی
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
jettisons
بدریا ریزی کالای کشتی
found shipment
کالای بدون بارنامه یا رسید
contract shipment number
شماره بارنامه کالای ارسالی
jettisoned
بدریا ریزی کالای کشتی
export
بیرون بردن کالای صادره
jettison
بدریا ریزی کالای کشتی
exclusion principle
درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
fixed supply
ذخیره معین کالای فاسد شدنی
wreckage piece
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
to take inventory
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
inbound cargo
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
sea borne goods
کالای حمل شده بوسیله دریا
complete substitution
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
bulk carriers
کشتی که کالای فله حمل مینماید
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
tie in sales
فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
efficiency point
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
bulk carriers
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
bulk carrier
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
stapling
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
stapled
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
general stores
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
obligated stocks
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
shipment
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
staple
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
shipments
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
wreck
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standard
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
wrecks
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standards
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
end item
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
standard
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
launches
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com