Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
palliator
کاهش دهنده
Search result with all words
depressant
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
water softener
[کاهش دهنده درجه سختی آب]
Other Matches
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
decrease
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
downturns
کاهش
declines
کاهش
decline
کاهش
declined
کاهش
declining
کاهش
degression
کاهش
downturn
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
depreciatory
کاهش
dampest
کاهش
dampers
کاهش
mitigation
کاهش
damp
کاهش
decreases
کاهش
deduction
کاهش
decrease
کاهش
spoils
کاهش
spoiling
کاهش
scale down
کاهش
slowdown
کاهش
slowdowns
کاهش
rebate
کاهش
diminution
کاهش
spoil
کاهش
spoiled
کاهش
decreased
کاهش
reductions
کاهش
reduction
کاهش
devaluation
کاهش
acceptances
کاهش
acceptance
کاهش
falling off
کاهش
imminution
کاهش
falling-off
کاهش
shrinkage
کاهش
subrtraction
کاهش
relief
کاهش
decrement
کاهش
concession
کاهش
subtraction
کاهش
abatement
کاهش
rebates
کاهش
slow down
کاهش
wastage
کاهش
subraction
کاهش
attenuation
کاهش
decrement
میزان کاهش
waned
کاهش یافتن
tax deduction
کاهش مالیات
detraction
کاهش توجه
waney
کاهش یافته
decrementation
کاهش پلهای
decreases
کاهش یافتن
tax cuts
کاهش مالیات
wage cuts
کاهش دستمزد
decreased
کاهش یافتن
wany
کاهش یافته
lessens
کاهش دادن
extinction
کاهش نور
decrease in value
کاهش ارزش
wane
کاهش یافتن
abatable
کاهش پذیر
depreciation
کاهش بها
taper off
کاهش یافتن
scale down
کاهش تدریجی
devaluation
کاهش نرخ
wanes
کاهش یافتن
slake
کاهش فرونشستن
waning
کاهش یافتن
speed reduction
کاهش سرعت
clemmensen reduction
کاهش کلمنسنی
lessening
کاهش دادن
lessened
کاهش دادن
lessen
کاهش دادن
reduction
کاهش احیاء
slakes
کاهش فرونشستن
slaked
کاهش فرونشستن
reductions
کاهش احیاء
mitigative
مایه کاهش
minuend
کاهش یاب
mark down
کاهش قیمتها
mark down
کاهش قیمت
logarithmic decrement
کاهش لگاریتمی
monetary contraction
کاهش پول
palliation
کاهش دادن
dishoarding
کاهش اندوخته
rebate
تخفیف کاهش
rebates
تخفیف کاهش
lapse time
زمان کاهش
lapse rate
اهنگ کاهش
reduce
کاهش یافتن
easement
کاهش درد
easing
کاهش درد
palliation
کاهش درد
indiminishable
کاهش ناپذیر
anaphrodisia
کاهش شهوت
relief
[from pain]
کاهش درد
reduces
کاهش یافتن
abatement
[of pain]
کاهش درد
intensity decrease
کاهش شدت
deceleration
کاهش سرعت
abatement
کاهش الودگی
shrink
کاهش یافتن
shrinking
کاهش یافتن
shrinks
کاهش یافتن
reducing
کاهش یافتن
scale down
کاهش مقیاس
reduction factor
ضریب کاهش
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
reduction ratio
نسبت کاهش
reductional
تبدیل کاهش
reductionism
کاهش گری
alleviation
کاهش درد
detraction
کاهش کسرشان
deduction
کاهش تفریق
dishoarding
کاهش ذخیره
depopulation
کاهش نفوس
fall in temperature
کاهش دما
drop in temperature
کاهش دما
prereduction
کاهش اولیه
price reduction
کاهش قیمت
drive reduction
کاهش سائق
disinflation
کاهش تورم
disinvestment
کاهش سرمایه
disinflation
کاهش ورم
decrease
کاهش یافتن
abates
بزورتصرف کردن کاهش
attrition
کاهش توان رزمی
abated
بزورتصرف کردن کاهش
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
abating
بزورتصرف کردن کاهش
abate
بزورتصرف کردن کاهش
hypoglycemia
کاهش قند خون
oxidation reduction potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
reduction
تحویل استحاله کاهش
mitigatory
مایه کاهش یا ارامش
reduced mass
جرم کاهش یافته
redox system
سیستم اکسایش- کاهش
decrease endorsement
تصدیق یا تائید کاهش
depletion
کاهش منابع طبیعی
decrement
کاهش میزان یک متغیر
redox potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction
واکنش اکسایش- کاهش
deprecation of silver
کاهش ارزش سیم
reductions
تحویل استحاله کاهش
depreciation of currency
کاهش ارزش پول
devalution
کاهش ارزش پول
depreciation of the exchange rate
کاهش نرخ ارز
extenuation
کاهش اهمیت جرم
irreducible representation
نمایش کاهش ناپذیر
reducible representation
نمایش کاهش پذیری
diminishing returns
بازده کاهش یابنده
redox reaction
واکنش اکسایش- کاهش
to peter out
تدریجا کاهش یافتن
slumping
کاهش فعالیت رکود
decreases
کاهش یافتن یا کم شدن
decreased
کاهش یافتن یا کم شدن
decrease
کاهش یافتن یا کم شدن
to cut down
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
to cut back
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
slump
کاهش فعالیت رکود
slumped
کاهش فعالیت رکود
break in share prices
کاهش قیمت سهام
slumps
کاهش فعالیت رکود
to cut something
چیزی را کاهش دادن
work decrement
کاهش بازده کار
flashing
کاهش حوزه مغناطیسی
capital loss
کاهش ارزش سرمایه
devaluation
کاهش ارزش پول
cut back
کاهش ناگهانی تولید
disparagement
خوار شماری کاهش
alleviation of suffering
کاهش درد و رنج
correction for attenuation
اصلاح برای کاهش
contractura
[کاهش میله ستون در کف]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com