Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (3 milliseconds)
English
Persian
mark down
کاهش قیمت
price reduction
کاهش قیمت
Search result with all words
deflate
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
break in share prices
کاهش قیمت سهام
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
pareto optimality
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
real balance effect
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
slutsky theorem
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
Prices are rising ( falling ) .
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
Other Matches
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
decrease
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
mitigation
کاهش
spoils
کاهش
decreases
کاهش
reductions
کاهش
decreased
کاهش
spoiling
کاهش
spoiled
کاهش
falling off
کاهش
devaluation
کاهش
acceptances
کاهش
acceptance
کاهش
falling-off
کاهش
reduction
کاهش
spoil
کاهش
attenuation
کاهش
decrease
کاهش
declines
کاهش
declined
کاهش
depreciatory
کاهش
decline
کاهش
downturns
کاهش
downturn
کاهش
degression
کاهش
concession
کاهش
declining
کاهش
diminution
کاهش
rebates
کاهش
rebate
کاهش
relief
کاهش
shrinkage
کاهش
subrtraction
کاهش
subraction
کاهش
abatement
کاهش
wastage
کاهش
slow down
کاهش
scale down
کاهش
slowdown
کاهش
slowdowns
کاهش
damp
کاهش
dampers
کاهش
dampest
کاهش
decrement
کاهش
subtraction
کاهش
deduction
کاهش
imminution
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
abatement
کاهش الودگی
speed reduction
کاهش سرعت
deceleration
کاهش سرعت
lessened
کاهش دادن
monetary contraction
کاهش پول
clemmensen reduction
کاهش کلمنسنی
tax cuts
کاهش مالیات
tax deduction
کاهش مالیات
shrinking
کاهش یافتن
rebates
تخفیف کاهش
lessens
کاهش دادن
rebate
تخفیف کاهش
shrink
کاهش یافتن
lessening
کاهش دادن
shrinks
کاهش یافتن
wage cuts
کاهش دستمزد
wane
کاهش یافتن
wanes
کاهش یافتن
waning
کاهش یافتن
anaphrodisia
کاهش شهوت
prereduction
کاهش اولیه
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
reduction ratio
نسبت کاهش
reductional
تبدیل کاهش
reductionism
کاهش گری
reduction factor
ضریب کاهش
scale down
کاهش مقیاس
lessen
کاهش دادن
palliation
کاهش دادن
waney
کاهش یافته
wany
کاهش یافته
waned
کاهش یافتن
palliator
کاهش دهنده
abatable
کاهش پذیر
decrement
میزان کاهش
scale down
کاهش تدریجی
depopulation
کاهش نفوس
decrementation
کاهش پلهای
detraction
کاهش کسرشان
detraction
کاهش توجه
decrease in value
کاهش ارزش
intensity decrease
کاهش شدت
indiminishable
کاهش ناپذیر
decreases
کاهش یافتن
decreased
کاهش یافتن
decrease
کاهش یافتن
deduction
کاهش تفریق
dishoarding
کاهش ذخیره
alleviation
کاهش درد
easement
کاهش درد
easing
کاهش درد
palliation
کاهش درد
reducing
کاهش یافتن
reduces
کاهش یافتن
reduce
کاهش یافتن
relief
[from pain]
کاهش درد
abatement
[of pain]
کاهش درد
dishoarding
کاهش اندوخته
disinflation
کاهش تورم
disinflation
کاهش ورم
disinvestment
کاهش سرمایه
drive reduction
کاهش سائق
drop in temperature
کاهش دما
fall in temperature
کاهش دما
lapse rate
اهنگ کاهش
reduction
کاهش احیاء
depreciation
کاهش بها
mitigative
مایه کاهش
slakes
کاهش فرونشستن
slaked
کاهش فرونشستن
slake
کاهش فرونشستن
logarithmic decrement
کاهش لگاریتمی
mark down
کاهش قیمتها
minuend
کاهش یاب
devaluation
کاهش نرخ
extinction
کاهش نور
taper off
کاهش یافتن
reductions
کاهش احیاء
lapse time
زمان کاهش
devaluation
کاهش ارزش پول
credit squeeze
کاهش دادن اعتبار
depreciation of the exchange rate
کاهش نرخ ارز
to cut something
چیزی را کاهش دادن
capital loss
کاهش ارزش سرمایه
deprecation of silver
کاهش ارزش سیم
diminishing returns
بازده کاهش یابنده
depreciation of currency
کاهش ارزش پول
abated
بزورتصرف کردن کاهش
correction for attenuation
اصلاح برای کاهش
mitigatory
مایه کاهش یا ارامش
to cut back
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
attrition
کاهش توان رزمی
oxidation reduction potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
alleviation of suffering
کاهش درد و رنج
redox reaction
واکنش اکسایش- کاهش
to peter out
تدریجا کاهش یافتن
to cut down
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
oxidation reduction reaction
واکنش اکسایش- کاهش
contractura
[کاهش میله ستون در کف]
redox potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
reduction
تحویل استحاله کاهش
brown out
کاهش جریان برق
decrease
کاهش یافتن یا کم شدن
abate
بزورتصرف کردن کاهش
extenuation
کاهش اهمیت جرم
abates
بزورتصرف کردن کاهش
abating
بزورتصرف کردن کاهش
depreciation
کاهش بها استهلاک
reduced mass
جرم کاهش یافته
decreased
کاهش یافتن یا کم شدن
decreases
کاهش یافتن یا کم شدن
redox system
سیستم اکسایش- کاهش
credit squeeze
کاهش مقدار اعتبار
credit squeeze
کاهش حجم اعتبار
irreducible representation
نمایش کاهش ناپذیر
currency depreciation
کاهش ارزش پول
hypoglycemia
کاهش قند خون
flashing
کاهش حوزه مغناطیسی
slumps
کاهش فعالیت رکود
slumping
کاهش فعالیت رکود
decrement
کاهش میزان یک متغیر
slumped
کاهش فعالیت رکود
slump
کاهش فعالیت رکود
disparagement
خوار شماری کاهش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com