Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (3 milliseconds)
English
Persian
decrease
کاهش یافتن یا کم شدن
decreased
کاهش یافتن یا کم شدن
decreases
کاهش یافتن یا کم شدن
Search result with all words
reduce
کاهش یافتن
reduces
کاهش یافتن
reducing
کاهش یافتن
decrease
کاهش یافتن
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
slake
معتدل شدن کاهش یافتن
slaked
معتدل شدن کاهش یافتن
slakes
معتدل شدن کاهش یافتن
wane
کاهش یافتن
waned
کاهش یافتن
wanes
کاهش یافتن
waning
کاهش یافتن
shrink
کاهش یافتن
shrinking
کاهش یافتن
shrinks
کاهش یافتن
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
taper off
کاهش یافتن
to peter out
تدریجا کاهش یافتن
Other Matches
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
propagating
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
گشترش یافتن یا نشر یافتن
decreased
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
decreased
کاهش
diminution
کاهش
degression
کاهش
scale down
کاهش
attenuation
کاهش
spoil
کاهش
mitigation
کاهش
deduction
کاهش
decrement
کاهش
decreases
کاهش
decrease
کاهش
depreciatory
کاهش
slow down
کاهش
subraction
کاهش
declined
کاهش
declines
کاهش
declining
کاهش
subtraction
کاهش
rebate
کاهش
rebates
کاهش
decline
کاهش
downturns
کاهش
damp
کاهش
dampers
کاهش
dampest
کاهش
spoils
کاهش
spoiling
کاهش
spoiled
کاهش
downturn
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
slowdown
کاهش
shrinkage
کاهش
abatement
کاهش
reduction
کاهش
falling off
کاهش
devaluation
کاهش
acceptances
کاهش
acceptance
کاهش
reductions
کاهش
subrtraction
کاهش
relief
کاهش
slowdowns
کاهش
imminution
کاهش
concession
کاهش
wastage
کاهش
falling-off
کاهش
scale down
کاهش مقیاس
tax deduction
کاهش مالیات
lessened
کاهش دادن
lessening
کاهش دادن
reduction
کاهش احیاء
palliator
کاهش دهنده
lapse rate
اهنگ کاهش
tax cuts
کاهش مالیات
devaluation
کاهش نرخ
indiminishable
کاهش ناپذیر
depreciation
کاهش بها
extinction
کاهش نور
slake
کاهش فرونشستن
slaked
کاهش فرونشستن
slakes
کاهش فرونشستن
lessen
کاهش دادن
intensity decrease
کاهش شدت
speed reduction
کاهش سرعت
price reduction
کاهش قیمت
anaphrodisia
کاهش شهوت
prereduction
کاهش اولیه
lessens
کاهش دادن
rebates
تخفیف کاهش
rebate
تخفیف کاهش
palliation
کاهش دادن
mark down
کاهش قیمت
mark down
کاهش قیمتها
relief
[from pain]
کاهش درد
wage cuts
کاهش دستمزد
waney
کاهش یافته
wany
کاهش یافته
minuend
کاهش یاب
mitigative
مایه کاهش
monetary contraction
کاهش پول
clemmensen reduction
کاهش کلمنسنی
lapse time
زمان کاهش
reductions
کاهش احیاء
easing
کاهش درد
palliation
کاهش درد
easement
کاهش درد
alleviation
کاهش درد
abatable
کاهش پذیر
deceleration
کاهش سرعت
abatement
کاهش الودگی
logarithmic decrement
کاهش لگاریتمی
abatement
[of pain]
کاهش درد
fall in temperature
کاهش دما
disinflation
کاهش ورم
reductional
تبدیل کاهش
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
drop in temperature
کاهش دما
drive reduction
کاهش سائق
disinvestment
کاهش سرمایه
detraction
کاهش کسرشان
dishoarding
کاهش اندوخته
detraction
کاهش توجه
decrease in value
کاهش ارزش
scale down
کاهش تدریجی
decrement
میزان کاهش
reductionism
کاهش گری
depopulation
کاهش نفوس
decrementation
کاهش پلهای
disinflation
کاهش تورم
reduction factor
ضریب کاهش
dishoarding
کاهش ذخیره
reduction ratio
نسبت کاهش
deduction
کاهش تفریق
mitigatory
مایه کاهش یا ارامش
devalution
کاهش ارزش پول
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
decrement
کاهش میزان یک متغیر
hypoglycemia
کاهش قند خون
reduction
تحویل استحاله کاهش
disparagement
خوار شماری کاهش
oxidation reduction potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
contractura
[کاهش میله ستون در کف]
redox system
سیستم اکسایش- کاهش
depreciation of currency
کاهش ارزش پول
deprecation of silver
کاهش ارزش سیم
reductions
تحویل استحاله کاهش
to cut back
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
redox reaction
واکنش اکسایش- کاهش
depletion
کاهش منابع طبیعی
attrition
کاهش توان رزمی
slumped
کاهش فعالیت رکود
to cut down
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
flashing
کاهش حوزه مغناطیسی
redox potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
depreciation of the exchange rate
کاهش نرخ ارز
to cut something
چیزی را کاهش دادن
diminishing returns
بازده کاهش یابنده
slumping
کاهش فعالیت رکود
oxidation reduction reaction
واکنش اکسایش- کاهش
work decrement
کاهش بازده کار
slump
کاهش فعالیت رکود
slumps
کاهش فعالیت رکود
decrease endorsement
تصدیق یا تائید کاهش
brown out
کاهش جریان برق
alleviation of suffering
کاهش درد و رنج
capital loss
کاهش ارزش سرمایه
reducible representation
نمایش کاهش پذیری
reduced mass
جرم کاهش یافته
correction for attenuation
اصلاح برای کاهش
currency depreciation
کاهش ارزش پول
depreciation
کاهش بها استهلاک
abate
بزورتصرف کردن کاهش
abated
بزورتصرف کردن کاهش
abates
بزورتصرف کردن کاهش
abating
بزورتصرف کردن کاهش
break in share prices
کاهش قیمت سهام
credit squeeze
کاهش دادن اعتبار
cut back
کاهش ناگهانی تولید
devaluation
کاهش ارزش پول
extenuation
کاهش اهمیت جرم
credit squeeze
کاهش حجم اعتبار
irreducible representation
نمایش کاهش ناپذیر
credit squeeze
کاهش مقدار اعتبار
devaluation
کاهش دادن ارزش پول
attenuation
کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
fast moving stock
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
put-downs
پست کردن کاهش دادن
put-down
پست کردن کاهش دادن
put down
پست کردن کاهش دادن
decrement
میزان کاهش کاستن پلهای
exchange depreciation
کاهش ارزش پول خارجی
lightening hole
سوراخهای کاهش وزن ناو
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
water softener
[کاهش دهنده درجه سختی آب]
humanitarian
طرفدار کاهش الام بشر
is on the wane
درحال کاهش یا نقصان است
to kern a letter
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
The senator argued in favour of lowering the tax.
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
thinner
حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
decaying
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decay
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
depigmentation
کاهش رنگ دانه درپوست و غیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com