Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
compulsury deduction
کسر گذاری اجباری
Other Matches
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
binding
اجباری
forcible
اجباری
compulsive
اجباری
compulsory
اجباری
obliging
اجباری
bindings
اجباری
obligatory
اجباری
of obligation
اجباری
constrained
اجباری
de rigueur
اجباری
forced
اجباری
mandatory
اجباری
strained
اجباری
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
forced sale
فروش اجباری
compulsory levies
مالیات اجباری
statute labour
کار اجباری
juxtaposition
ارتباط اجباری
blessing in d.
توفیق اجباری
compulsory
حرکات اجباری
coercive
اجباری قهری
conscription
خدمت اجباری
forced oscillations
نوسانهای اجباری
forced saving
پس انداز اجباری
compulsury deduction
فرانشیز اجباری
levies
سربازگیری اجباری
levy
سربازگیری اجباری
levying
سربازگیری اجباری
forced labour
کار اجباری
compulsory hospitalization
بستری اجباری
forced labor
کار اجباری
compulsory saving
پس انداز اجباری
prescribed exercise
حرکات اجباری
compulsorily
بطور اجباری
levied
سربازگیری اجباری
forced movement
حرکت اجباری
compulsory education
اموزش اجباری
compulsory freestyle
حرکات اجباری
forced landing
فرود اجباری
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
scoolable
مشغول تحصیل اجباری
commitment
بستری کردن اجباری
commitments
بستری کردن اجباری
concentration camps
اردوگاه کار اجباری
concentration camp
اردوگاه کار اجباری
servitude
خدمت اجباری رعیتی
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
impressment
بکار اجباری گماری
forced withrawal
عقب نشینی اجباری
forced move
حرکت اجباری شطرنج
forced page break
قطع اجباری صفحه
imperative planning
برنامه ریزی اجباری
forced landing
فرود اجباری هواپیما
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
forced marching
راه پیمایی اجباری
crossing site
محل عبور اجباری
forced convection
تبادل حرارت اجباری
work farm
اردوی کار اجباری زندانیان
retreat
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreated
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreats
عقب نشینی اجباری بازگشتن
canalize
هدایت اجباری منشعب کردن
retreating
عقب نشینی اجباری بازگشتن
to be compulsorily insured
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
to have compulsory insurance
[cover]
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
The convicts are being sent to concentration camps .
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
power approach
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
inductive coordination
توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
levy in mess
نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
lineation
خط گذاری
indention
تو گذاری
coding
کد گذاری
fatigue
کار بیگاری لباس کار کار اجباری درسربازخانه
fatigued
کار بیگاری لباس کار کار اجباری درسربازخانه
fatigues
کار بیگاری لباس کار کار اجباری درسربازخانه
policy making
سیاست گذاری
grading
نمره گذاری
coronations
تاج گذاری
coronation
تاج گذاری
legislation
قانون گذاری
nomenclauture
نام گذاری
policy-making
سیاست گذاری
pricing
قیمت گذاری
scaling
مقیاس گذاری
ovulation
تخمک گذاری
sanding
ماسه گذاری
costing
هزینه گذاری
investment
سرمایه گذاری
nomographer
قانون گذاری
insulation
عایق گذاری
pagination
صفحه گذاری
scoring
نمره گذاری
nomography
فن قانون گذاری
disposure
درمعرض گذاری
cupellation
قال گذاری
dateline
تاریخ گذاری
frustrations
عقیم گذاری
frustration
عقیم گذاری
ovulations
تخمک گذاری ها
dimensioning
اندازه گذاری
enterprises
سرمایه گذاری
enterprise
سرمایه گذاری
collocation
باهم گذاری
petarder
مامورخرج گذاری پل
lettering
حروف گذاری
demomination
نام گذاری
iatraliptics
مرهم گذاری
hypothecation
رهن گذاری
hypothecation
گرو گذاری
hyphenation
خط تیره گذاری
indentations
دندانه گذاری
indentation
دندانه گذاری
piping
لوله گذاری
coding
کد گذاری چیزی
coding
علامت گذاری
capitalization
سرمایه گذاری
idegraphy
نشان گذاری
limit of load
حد بار گذاری
aggradation
ابرفت گذاری
interposition
پا میان گذاری
ingravescence
رو بشدت گذاری
impressions
نشان گذاری
lable
جهت گذاری
spacing
فاصله گذاری
inunction
مرهم گذاری
imposition of hands
دست گذاری
mining
مین گذاری
numbering
شماره گذاری
valuations
ارزش گذاری
minelaying
مین گذاری
investments
سرمایه گذاری
valuation
ارزش گذاری
edgings
لبه گذاری
edging
لبه گذاری
trapping
تله گذاری
insertion
جوف گذاری
impression
نشان گذاری
lodgement
ودیعه گذاری
lodgment
ودیعه گذاری
mark sensing
نشان گذاری
codes and codification
علامت گذاری
costing
قیمت گذاری
encoding
رمز گذاری
loading
بار گذاری
indenting
دندانه گذاری
indents
دندانه گذاری
scale factor
مقیاس گذاری
nomination
نام گذاری
nominations
نام گذاری
sedimentation
لایه گذاری
sedimentation
رسوب گذاری
sequencing
ترتیب گذاری
syntheses
هم گذاری اختلاط
signallzation
علامت گذاری
indent
دندانه گذاری
devising
ارث گذاری
devises
ارث گذاری
devised
ارث گذاری
devise
ارث گذاری
demarcation
علامت گذاری
denominations
نام گذاری
padding
لایی گذاری
denomination
نام گذاری
synthesis
هم گذاری اختلاط
synthesising
هم گذاری کردن
synthesises
هم گذاری کردن
synthesised
هم گذاری کردن
wicking
فتیله گذاری
masking
نقاب گذاری
weft insertion
پود گذاری
tubing
لوله گذاری
punctuation
نقطه گذاری
casings
لوله گذاری
synthesized
هم گذاری کردن
synthesizes
هم گذاری کردن
juxtaposition
پهلوی هم گذاری
structuralization
بنیان گذاری
undervaluation
کم ارزش گذاری
synthesizing
هم گذاری کردن
casing
لوله گذاری
invested
سرمایه گذاری
invests
سرمایه گذاری
investing
سرمایه گذاری
notations
نشان گذاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com