English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
parroter کسیکه چیزی را طوطی وار یادمیگیرد
Other Matches
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
presentee کسیکه چیزی باوعرضه شده
cessionary کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
whitener شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
dedicatee کسیکه چیزی باوپیشکش یابنام اووقف میشود
allottee کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
devisor کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
parroted طوطی
parroting طوطی
parrots طوطی
parrot like طوطی وش
parrot طوطی
popinjay طوطی صفت
galah طوطی کاکلی
hen parrot طوطی ماده
maraca طوطی برزیلی
psittacine طوطی وار
psittacism طوطی گفتاری
parrotry طوطی خویی
lory طوطی استرالیا
psittaceous شبیه طوطی
parrot like طوطی وار
parrot طوطی وار گفتن
psittaceous وابسته بخانواده طوطی
parrots طوطی وار گفتن
kakapo طوطی زلاند جدید
cockatoos طوطی کاکل سفید
cockatoo طوطی کاکل سفید
macaw طوطی دم بلندامریکای جنوبی
rote learning یادگیری طوطی وار
parroted طوطی وار گفتن
parroting طوطی وار گفتن
psittaccous وابسته بخانواده طوطی
paroquet یکجور طوطی کوچک دم دراز
parrot learned طوطی وار یاد گرفته
parrakeet طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
parakeets طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
lovebird طوطی سبز وکوچک مرغ عشق
parakeet طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
popinjay طوطی سبز رنگ ومنقار وپا قرمز
lorikeet طوطی کوچک استرالیایی که از شهد گلهاتغذیه میکند
kaka طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
gospeller کسیکه
whom کسیکه
dragman کسیکه
blessed is he who کسیکه
one who کسیکه
constructionist کسیکه قانون
minimalist کسیکه خرسنداست
long shot کسیکه درمسابقات
introspectionist کسیکه معتقد به
whomso بهر کسیکه
stalker کسیکه میخرامد
pall bearer کسیکه در همراهی با جنازه
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
nob کسیکه از طبقات بالاباشد
rumormonger کسیکه شایعه میسازد
benedick کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
scaler کسیکه مقیاس بکارمیبرد
snorter کسیکه خرناس میکشد
nobs کسیکه از طبقات بالاباشد
jogger کسیکه اهسته می دود
euphuist کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
misogynist کسیکه از زن بیزار است
misogynists کسیکه از زن بیزار است
figurant کسیکه باجمع میرقصد
heliophobe کسیکه ازافتاب بیزاراست
tugger کسیکه کوشش وتقلامیکند
joggers کسیکه اهسته می دود
wonder worker کسیکه معجزه میکند
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
elephantiac کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
malaprop کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
embracer کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
revenant کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
lobbyist کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sweaters کسیکه عرق میکند پلوور
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
gigman کسیکه درشکه تک اسبه دارد
chain smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
non entity کسیکه بودونابوداو یکی است
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
sandbagger کسیکه کیسه شن بکار برد
autodidact کسیکه پیش خود میاموزد
purse bearer کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
proselyte کسیکه تازه بدینی واردشود
nightwalker کسیکه شب در خواب راه میرود
processionist کسیکه با دستهای راه میافتد
night walker کسیکه در خواب راه میرود
winegrower کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
negroid کسیکه خون سیاهان در او باشد
fillbelly کسیکه درکاری حریص باشد
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
faunist کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
libertine کسیکه پابند مذهب نیست
fruiter کسیکه درخت میوه میکارد
fruitarian کسیکه با میوه زندگی میکند .
waxer کسیکه موم مالی میکند
weaner کسیکه بچه را از شیر میگیرد
personator کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
inductee کسیکه وارد خدمت شده
pledger کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
libertines کسیکه پابند مذهب نیست
first nighter کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
chain-smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
soliloquist کسیکه باخود حرف میزند
symposiast کسیکه در بزم شرکت میکند
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
contrapuntist کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
sitter کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
sitters کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
soliloquizer کسیکه باخود حرف میزند
somnambulistic کسیکه درخواب راه میرود
songwriter کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
speller کسیکه لغت را هجی میکند
depositor کسیکه پول در بانک میگذارد
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
deadhead کسیکه بدون بلیط سوار
stargazer کسیکه به ستاره ها خیره شده
demonist کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
paperhanger کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
symposiarch کسیکه جلسهای را اداره میکند
sweater کسیکه عرق میکند پلوور
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
ortorian کسیکه شرکت در خواندن بنماید
lobbyer کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
browser کسیکه جسته وگریخته میخواند
paradoxist کسیکه سخنهای متناقض میگوید
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
pranksters کسیکه شوخی زننده کند
prankster کسیکه شوخی زننده کند
hylicist کسیکه معتقد به مادیات است
griper کسیکه مرتب شکایت میکند
liveryman کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
chain-smokers کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
watcher کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watchers کسیکه پاسداری و نظارت میکند
light sleeper کسیکه خوابش سبک است
lobbyists کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
undertakers کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
loiters :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loitering :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
lumberjack کسیکه الوار وتیر اره میکند
colonists کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
the observed of all observers کسیکه توجه همه سوی اوست
colonist کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
syllogist کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
undertaker کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
smatterer کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
lumberjacks کسیکه الوار وتیر اره میکند
vouchee کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
would be کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
undertaking کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
pone کسیکه ورق بازی رابر میزند
prison bird کسیکه زندان خانه او شده است
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
prisoner at the bar کسیکه در نزد دادگاه متهم است
progress chaser کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
weekender کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
revelationist کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
rock scorpion کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
vacuist کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
would-be کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
loiter :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
loitered :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
misanthropist کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com