Total search result: 57 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
I am wearing my hat at an angle . |
کلاهم را کج ( یکوری ) سرم گذاشته ام |
|
|
Other Matches |
|
I am left out . I am left out in the cold . |
کلاهم پ؟ معرکه است |
Is my hat on straight? |
کلاهم راصاف روی سر گذاشتم ؟ |
I left my hat , a new one at that . |
کلاهم را که نوهم بود جاگذاشتم |
criss-crossing |
یکوری |
criss-crosses |
یکوری |
criss-crossed |
یکوری |
criss-cross |
یکوری |
sideling |
یکوری کج |
sidling |
یکوری کج |
sidelong |
یکوری |
sidesaddle |
زین یکوری |
incurved |
تو گذاشته |
included |
تو گذاشته تو مانده |
in pawn |
گرو گذاشته |
new laid |
تازه گذاشته |
new-laid |
تازه گذاشته |
of ripe years |
پابسن گذاشته |
stay behind |
نیروی جا گذاشته شده |
He is through ( done ) with politics . |
سیاست را بوسیده وکنار گذاشته |
I have pledged ( staked ) my reputation on it . |
شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام |
quartus |
چهارمی شخص گذاشته وبارقم |
on sale |
در معرض فروش گذاشته شده |
specific devise |
زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود |
the price was not reasonable |
بهای گزافی بران گذاشته بودند |
spot shot |
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده |
He had a cigar between his lips . |
یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش |
lipping |
قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده |
gingall |
یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند |
plate mark |
طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود |
stay behind |
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن |
succeeding spot |
نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود |
dog cart |
یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای |
Any reform of the pension law must be left to the future. |
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود. |
fly speck |
گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود |
chip off the old block <idiom> |
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن |
Any reform of the insurance law must be left to the future. |
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود. |
planch |
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود |
music stands |
میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند |
ostensorium |
فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند |
anchor block |
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند |
slush funds |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
slush fund |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
monstrance |
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند |
ostensory |
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند |
hallmark |
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ |
hallmarks |
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ |
foot block |
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود. |
exchange control |
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود |
persiennes |
یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند |
liquidity perference |
جدولی که میزان پولهایی را که مردم جهت استفاده از ربح انهاراکد گذاشته اند نشان میدهد |
stamped addressed envelope |
پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند |
quantum meruit |
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد |
net ball |
یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود |
fallow |
بایر گذاشته ایش کردن شخم کردن |
mortgage property |
مال مرهون مال به رهن گذاشته شده |
horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |