English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
sallet کلاه خود سبک قرن 51 بدون زره صورت
salade کلاه خود سبک قرن 51 بدون زره صورت
Other Matches
bareheaded بدون کلاه
beaver قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
beavers قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
faceless بدون صورت
Form without substance . صورت بدون معنی
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , کابل مستقیم بدون چرخش
naturally aspirated engine موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
machines زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machined زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
To live on borrowed money . To play for time . این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
LUT مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cask کلاه جنگی کلاه خود
casks کلاه جنگی کلاه خود
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
modiste کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
headgear کلاه
ice-caps یخ کلاه
ice-cap یخ کلاه
ice cap یخ کلاه
pretty fellow کج کلاه
head piece کلاه
cappa کلاه
bilk کلاه سر
beau کج کلاه
hat کلاه
hats کلاه
chapeau کلاه
jack a dandy کج کلاه
aigret گل کلاه
nightcaps شب کلاه
pompom گل کلاه
opera hat کلاه له شو
panache پر کلاه
nightcap شب کلاه
cap کلاه
capped کلاه
skullcap کلاه بره
balaclava کلاه دوچشمی
pavilions کلاه فرنگی
pavilion کلاه فرنگی
summer house کلاه فرنگی
pergolas کلاه فرنگی
belvidere کلاه فرنگی
balaclavas کلاه دوچشمی
belvedere کلاه فرنگی
berets کلاه بره
skullcaps کلاه بره
snowcap برف کلاه
welch کلاه گذاشتن
black cap کلاه سیاه
steel cap کلاه فولادی
steel helmet کلاه اهنی
hatboxes جعبه کلاه
hatbox جعبه کلاه
tiaras کلاه پادشاهی
tiara کلاه پادشاهی
avant-sorps کلاه فرنگی
beret کلاه بره
milliner کلاه فروش
hat کلاه کاردینالی
hat tree کلاه اویز
high hat کلاه بلند
hats کلاه کاردینالی
helmet liner کلاه کاسک
wigs کلاه گیس
swindled کلاه برداری
swindle کلاه برداری
casket کلاه خدمت
helmet liner کلاه فیبری
kepi کلاه کپی
wig کلاه گیس
hat in hand کلاه دردست
hat block قالب کلاه
swindles کلاه برداری
pergola کلاه فرنگی
swindlers کلاه بردار
swindlers کلاه گذار
swindler کلاه بردار
swindler کلاه گذار
service cap کلاه خدمت
cocking کج نهادگی کلاه
cock کج نهادگی کلاه
capping کلاه سازی
caskets کلاه خدمت
miyred کلاه دار
hairpieces کلاه گیس
fraudulent کلاه بردار
plumes پر کلاه زنان تل
stetsons کلاه وسترن
hoods کلاه اهنی
uncap کلاه از سر برداشتن
rain cap کلاه کریلی
postiche کلاه گیس
crush hat کلاه بازیگرخانه
plume پر کلاه زنان تل
stetsons کلاه کابوی
stetson کلاه وسترن
trilbies کلاه شاپو
rain hat کلاه بارانی
hatpin گیرهی کلاه
hatpins گیرهی کلاه
fraudulence کلاه برداری
rip-off کلاه برداری
rip-offs کلاه برداری
stetson کلاه کابوی
mantles کلاه توری
mantle کلاه توری
panama hat کلاه پاناما
hoods کلاه خود
door lintel کلاه چهارچوب
bonnets کلاه سرگذاشتن
hood کلاه اهنی
hood کلاه خود
bonnet کلاه سرگذاشتن
tricone کلاه سه ترک
tricorn کلاه سه ترک
pitch cap کلاه زفت
petasus کلاه بالدار
peruke کلاه گیس
panama hats کلاه پاناما
rug [American E] کلاه گیس
d's cap کلاه قیفی
helmet کلاه خود
periwig کلاه گیس
Welsh کلاه گذاشتن
hatter کلاه فروش
fools cap کلاه قیفی
fop کج کلاه ابله
poll راس کلاه
bathing caps کلاه حمام
crash helmets کلاه ایمنی
gaud کلاه برداری
galea کلاه خود
cocks کج نهادگی کلاه
polled راس کلاه
helmets کلاه اهنی
bathing cap کلاه حمام
polls راس کلاه
mutch کلاه کتانی
casque کلاه خود
streamer نوارلباس یا کلاه
hairpiece کلاه گیس
streamers نوارلباس یا کلاه
frauds کلاه برداری
milliners کلاه فروش
helmet کلاه اهنی
fraud کلاه برداری
helmets کلاه خود
cockade نشان کلاه
periwigged کلاه گیس دار
give right arm <idiom> کلاه به آسمان انداختن
To search ones conscience . کلاه خود را قا ضی کردن
wigmaker کلاه گیس ساز
outfox کلاه سرکسی گذاشتن
gaskets یکنوع کلاه کاسک
with intent to defraud بقصد کلاه برداری
outfoxed کلاه سرکسی گذاشتن
defrauded کلاه برداری کردن
defrauding کلاه برداری کردن
She was left out in the cold . she was left high and dry . سرش بی کلاه ماند
mitriform مانند کلاه اسقف
peaks کلاه نوک تیز
peaking کلاه نوک تیز
peak کلاه نوک تیز
miyred مانند کلاه اسقف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com