English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
waffle کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffles کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
Other Matches
biased fabric پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
canvases پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
canvas پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
sarcenet پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
cooky کلوچه
cookie کلوچه
pastry cook کلوچه پز
cookies کلوچه
shortbread کلوچه ترد
biscuits کلوچه خشک
biscuit کلوچه خشک
pomfret cake کلوچه سوس
pieman کلوچه فروش
genoa cake کلوچه بادامی
shortcake کلوچه ترد
cracker کلوچه کوچک
griddles فر کلوچه پزی
griddle فر کلوچه پزی
crackers کلوچه کوچک
mince pies کلوچه گوشت دار
mince pie کلوچه گوشت دار
rissole کلوچه فیمه دار
pies کلوچه میوه دارپای
pies کلوچه گوشت پیچ
pie کلوچه میوه دارپای
griddle کلوچه پز ماهی تابه
rissoles کلوچه فیمه دار
corndodger کلوچه ارد ذرت
pie کلوچه گوشت پیچ
bun یکجور کلوچه یاکماج
pomfret cake کلوچه شیرین بیان
hoecake کلوچه ارد ذرت
buns یکجور کلوچه یاکماج
pattypan تابه کلوچه پزی
griddles کلوچه پز ماهی تابه
scones کلوچه یاکیک چای بیسکویت
frangipani بوته یاسمن نوعی کلوچه
scon کلوچه یا کیک چای بیسکویت
tartlet کلوچه میوه دار کوچک
sour ball کلوچه سخت ترش مزه
scone کلوچه یاکیک چای بیسکویت
pasty خمیر مانند کلوچه قیمه دار
cruller کلوچه تخم مرغی سرخ شده
pasties خمیر مانند کلوچه قیمه دار
terracotta گل پخته
underdone کم پخته
ripest پخته
coction پخته
riper پخته
ripe پخته
oatcake کلوچه ور نیامده که ازارذجودوسردرست می کنند قرص جودوسر
soden نیم پخته
spatchcock بشتاب پخته
sunbaked افتاب پخته
boiled پخته شده
well done خوب پخته
sodden نیم پخته
half-baked نیم پخته
slack baked نیم پخته
half baked نیم پخته
fired brick اجر پخته
dough baked نیم پخته
biffin سیب پخته
samel نیم پخته
burnt brick خشت پخته
ferruginous اهنی
ferrous اهنی
gratling کف اهنی
ferrugineous اهنی
fritter کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
fritters کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
luncheon meat گوشت پخته و آماده
arch brick اجر زیاد پخته
liverwurst سوسیس جگر پخته
convenience food خوراک پیش پخته
sunny side up فقط یک طرفش پخته
warmed over دوباره پخته شده
well-done steak استیک کاملا پخته
cold cuts گوشت پخته سرد
it was cooked to rags انقدر پخته شدکه له شد
hard baked سفت پخته شده
underbaked نیم پخته ناپخته
underdo نیم پخته کردن
convenience foods خوراک پیش پخته
boild egg تخم مرغ پخته
He has cooked a pottage for you. <proverb> برایت آش پخته است .
it is half cooked نیم پخته است
rarer لطیف نیم پخته
rare لطیف نیم پخته
rarest لطیف نیم پخته
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
gratings چارچوب اهنی
hoods کلاه اهنی
an iron nail میخ اهنی
gavelock اهرم اهنی
grated میلههای اهنی
ferreous اهنی رنگ
grating چارچوب اهنی
steel helmet کلاه اهنی
rand تسمهء اهنی
hood کلاه اهنی
girder iron تیر اهنی
hoop iron تسمه اهنی
iron barrel بشکه اهنی
grate قفس اهنی
iron plate ورق اهنی
ironware فروف اهنی
grate میلههای اهنی
grated قفس اهنی
grates قفس اهنی
grates میلههای اهنی
martel de fer چکش اهنی
an iron bar میله اهنی
graters شبکه اهنی
grater پنجره اهنی
ironstone کانی اهنی
bar میله اهنی
bars میله اهنی
furniture ابزار اهنی
grater شبکه اهنی
graters پنجره اهنی
helmets کلاه اهنی
helmet کلاه اهنی
pound cake کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
baked meat شیرینی اردی غذای پخته
first class brick اجر خوب پخته شده
boild egg hard تخم مرغ پخته سفت
overdone خیلی پخته و سرخ شده
boild egg soft تخم مرغ پخته عسلی
bakemeat شیرینی اردی غذای پخته
body brick اجر خوب پخته شده
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
stroganoff گوشت پخته نازک با خردل
warmed over زیادتر ازمعمول پخته شده
iron core transformer مبدل با هسته اهنی
iron core coil پیچک با هسته اهنی
girder armature ارمیچر تیر اهنی
nonferrous بدون مواد اهنی
flitched beam تیر چوب اهنی
surface plate تراز فلزی یا اهنی
girths بست اهنی وچرمی
girth بست اهنی وچرمی
truss bridge پل دارای اسکلت اهنی
plowhead میله اهنی گاواهن
steel helmet کلاه خود اهنی
ferriferous دارای مواد اهنی
iron core choke پیچک با هسته اهنی
Cooked vegetables digest easily. سبزی پخته زود هضم است.
gigot ران گوسفند و غیره که پخته باشد
pale brick اجری که خوب پخته نشده است
succotash غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
medium steak استیک متوسط سرخ یا پخته شده
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
gauntlets دستکش اهنی دعوت بمبارزه
stapling گیره کاغذ بست اهنی
helmet liner استرکلاه اهنی یا کلاه خود
gauntlet دستکش اهنی دعوت بمبارزه
caliper پرگار اهنی اندازه گیر
graniteware فروف اهنی لعاب داراشپزخانه
nonferrous غیراهنی فلزات غیر اهنی
to lay down a railway ساختمان راه اهنی را اغازکردن
stapled گیره کاغذ بست اهنی
staple گیره کاغذ بست اهنی
hash گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
dumpling نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumplings نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
baked beans لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
The project is not fully developed yet. این طرح هنوز پخته وآماده نیست
apple dumpling شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
fully cooked <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
well done [fully cooked] <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
dumb bell میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
wedge چوب اهنی ویژه ضربه برشی
wedged چوب اهنی ویژه ضربه برشی
wedges چوب اهنی ویژه ضربه برشی
wedging چوب اهنی ویژه ضربه برشی
centerboard تیر یا صفحه اهنی میان قایق
skewers سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewered سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewer سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewering سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
goffer اهنی که باان توری راچین میدهند
The meet is overdone. این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
gangplow گاو اهنی که شیارهای موازی ایجاد کند
iron boot کفش اهنی تمرینی برای تقویت عضله پا
club car واگن راه اهنی که دارای میزناهارخوری باشد
griddle cake نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
broth غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
granger road راه اهنی که ازایالات غربی غله بارکرده میاورد
parliamentary train قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
strudel ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
parfait دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
quoit نعل یا حلقه اهنی که در بازی پرت مینمایندتاروی میخی بیفتد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com