Dictiornary-Farsi | گردش گاه اسپان نزدیک اسپریس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
paddopck	گردش گاه اسپان نزدیک اسپریس


Other Matches

racecourses	اسپریس
hippodrome	اسپریس
racecourse	اسپریس
find touch	بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
insides	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
inshore	نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland	بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
approaches	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket	توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane	مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold	تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
canters	گردش
cantering	گردش
travel	گردش
cantered	گردش
ambulation	گردش
wrest	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
canter	گردش
gyrations	گردش
paseo	گردش
traveled	گردش
progresses	گردش
progressed	گردش
turn	گردش
turns	گردش
progress	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
nutation	گردش
travels	گردش
on the rove	در گردش
perambulation	گردش
circumrotation	گردش
progressing	گردش
runs	گردش
revving	گردش
revved	گردش
revs	گردش
rev	گردش
revolutions	گردش
revolution	گردش
cycle	گردش
cycled	گردش
cycles	گردش
stroll	گردش
strolled	گردش
strolls	گردش
twirls	گردش
twirled	گردش
twirl	گردش
water circulation	گردش اب
race	گردش
raced	گردش
races	گردش
jaunts	گردش
jaunt	گردش
meandering	گردش
meandered	گردش
hike	گردش
hiked	گردش
hikes	گردش
excursions	گردش
hiking	گردش
excursion	گردش
operation	گردش
promenade	گردش
promenades	گردش
movement	گردش
traversing	گردش
meander	گردش
run	گردش
rotation	گردش
twirling	گردش
traverse	گردش
traversed	گردش
traverses	گردش
walking	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
circulation	گردش
flowine	خط گردش
trip	گردش
tripped	گردش
circuits	گردش
circulations	گردش
period	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
maeander	گردش
periods	گردش
circuit	گردش
turnover	گردش
trips	گردش
flowline	خط گردش
itineration	گردش
itineracy	گردش
flows	گردش
flowed	گردش
meanders	گردش
flow	گردش
flow of income	گردش درامد
rides	گردش سواره
to go for a stroll	گردش کردن
ride	گردش سواره
revs per minute	گردش بر دقیقه
promenade	گردش رفتن
to take a stroll	گردش کردن
to make an excursion	گردش کردن
promenade	گردش کردن
to make an excursion	به گردش رفتن
rpm	گردش بر دقیقه
to be in a whirl	گردش کردن
number of revolutions	گردش بر دقیقه
turnover	گردش معاملات
rotational speed	گردش بر دقیقه
roves	گردش کردن
rotation	گردش مشاغل
speed of rotation	گردش بر دقیقه
the turn of a wheel	گردش چرخ
take a walk	گردش کردن
roved	گردش کردن
rove	گردش کردن
operation	گردش جنبش
rev	گردش بر دقیقه
rotation	گردش روتاسیون
bloodstream	رگ گردش خون
roams	گردش کردن
roaming	گردش کردن
roamed	گردش کردن
roam	گردش کردن
ganders	: گردش کردن
gander	: گردش کردن
revolves	گردش کردن
itinerancy	در بدری گردش
fractional rotation	گردش کسری
go for a walk	گردش رفتن
bloodstreams	رگ گردش خون
peripatetic	گردش کننده
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
gyringly	گردش کنان
gyre	گردش دایره
walkabouts	گردش پیاده
walkabout	گردش پیاده
rpm	گردش در دقیقه
to go for a walk	گردش رفتن
revolved	گردش کردن
revolve	گردش کردن
cycle	دوره گردش
circulations	مسیر گردش
cycled	دوره گردش
cycles	دوره گردش
itinerate	گردش کردن
turn-over	گردش معاملات
rambling	گردش کننده
sales {pl}	گردش معاملات
river trip	گردش رودخانه ای
turnaround time	زمان گردش
rolls	چرخش گردش
perambulating	گردش کردن در
perambulates	گردش کردن در
perambulated	گردش کردن در
perambulate	گردش کردن در
turning effect	اثر گردش
circulation	مسیر گردش
turning circle	دایره گردش
roll	چرخش گردش
rolled	چرخش گردش
pleasure ground	گردش گاه
continous running	گردش دائمی
field trip	گردش علمی
clockwise rotation	گردش به راست
movableness	گردش دار
clockwise rotation	گردش براست
circuit	مسیر گردش
trading capital	سرمایه در گردش
operating capital	سرمایه در گردش
control flow	گردش کنترل
circulative	گردش کننده
circulationg air	هوای در گردش
budget cycle	گردش بودجه
capital turnover	گردش سرمایه
cash flows	وجوه در گردش
circulating asset	دارایی در گردش
cooling water circulation	گردش اب سرد
circulating capital	سرمایه در گردش
circulation capital	سرمایه در گردش
circulation of money	گردش پول
currency circulation	گردش پول
circuits	مسیر گردش