English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (4 milliseconds)
English Persian
wrangler گرد اورنده احشام
Other Matches
chattels احشام
cattles احشام
averia احشام
dairy cattle احشام لبنیاتی
dairy breed احشام لبنیاتی
cattle احشام واغنام
wrangling گرد اوری وراندن احشام
Twenty head of cattle . بیست رأس گاو ( احشام )
ranch در مرتع پرورش احشام کردن
ranches در مرتع پرورش احشام کردن
wrangles گرد اوری وراندن احشام
wrangled گرد اوری وراندن احشام
wrangle گرد اوری وراندن احشام
ranch مزرعه یا مرتع احشام دامداری کردن
ranches مزرعه یا مرتع احشام دامداری کردن
live stock مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
livestock مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
bearer اورنده
bearers اورنده
compiler گرد اورنده
gatherer گرد اورنده
presager خبر اورنده
processor عمل اورنده
procurer بدست اورنده
regenarate از نو بوجود اورنده
resuscitator بهوش اورنده
securer بدست اورنده
shaper بشکل در اورنده
sustainer تاب اورنده
colleotor جمع اورنده
catcher بدست اورنده
providers بدست اورنده
provider بدست اورنده
grower عمل اورنده
growers عمل اورنده
irritant به خشم اورنده
irritants به خشم اورنده
collector فراهم اورنده
collector گرد اورنده
collectors فراهم اورنده
collectors گرد اورنده
aliquant باقی اورنده
acquirer بدست اورنده
irritant بخشم اورنده ازارنده
irritants بخشم اورنده ازارنده
curing compound مایه عمل اورنده
producer عمل اورنده سازنده باراورنده
self tightening برنفس خویش فشاروارد اورنده
producers عمل اورنده سازنده باراورنده
snoopy بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
hemostat عامل بند اورنده جریان خون
reviver تجدید حیات کننده بهوش اورنده
resumptive ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
cancelled cheque چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com