English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
chromophore گروه رنگی ملکول
Other Matches
chromophore عامل رنگی ملکول
colours چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
redliner خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
dye sublimation printer چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
molecules ملکول
molecule ملکول
gram molecule ملکول گرم
trimolecular دارای سه ملکول
scape of molecules فرار ملکول ها
atomicity تعداد اتم در ملکول
triad 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
triads 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
trihydrate ترکیب شیمیایی دارای سه ملکول اب
monomolecular دارای صخامت بقدر یک ملکول یک ملکولی
affinities نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
affinity نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
tetrahydroxy دارای چهار هیدروکسیل درهر ملکول
hemihydrate هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
solids رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
achromatisation بی رنگی
hued رنگی
dichroism دو رنگی
dichromatism دو رنگی
trichromatism سه رنگی
achroma بی رنگی
trichromat سه رنگی
discoloration بی رنگی
trichroism سه رنگی
tinct رنگی
achromia بی رنگی مو
achromatism بی رنگی
achromatization بی رنگی
achroma بی رنگی مو
ingrain نخ رنگی
coloration رنگی
colored رنگی
chromaticity رنگی
coloured رنگی
chromatic رنگی
pigmental رنگی
dye stuff ماده رنگی
oleograph عکس رنگی
opalescence شیری رنگی
pentachromic پنج رنگی
pigmentation رنگی شدن
aquarelle نقاشی اب و رنگی
aqua relle نقاشی اب و رنگی
pencil مداد رنگی
paraffin wax موم رنگی
black سیاه رنگی
pleochroism چند رنگی
polychroism چند رنگی
pigment cell یاخته رنگی
photochromy عکاسی رنگی
pencils مداد رنگی
pencilling مداد رنگی
ocellus حلقه رنگی
vitta نوار رنگی
dyestuff ماده رنگی
blacked سیاه رنگی
blacker سیاه رنگی
stined glass شیشه رنگی
kinemacolour سینمای رنگی
chromophotograph عکس رنگی
heliochrome عکس رنگی
heliochrome عکاسی رنگی
blacks سیاه رنگی
lakes لاک رنگی
pastel مداد رنگی
pastel خمیرمواد رنگی
unifiable قابل هم رنگی
monotint عکس یک رنگی
monotint نگار یک رنگی
pigment ماده رنگی
pigments ماده رنگی
pigment dye ماده رنگی
trichromatic theory نظریه سه رنگی
pallor زرد رنگی
blackest سیاه رنگی
coloured cement سیمان رنگی
chromatic aberration خطای رنگی
photochrome عکس رنگی
colored pencil مداد رنگی
colored glass شیشه رنگی
color printer چاپگر رنگی
color trace recorder رسام رنگی
color television تلویزیون رنگی
color graphics گرافیک رنگی
color code رمز رنگی
colorant مواد رنگی
lake لاک رنگی
chroma مشخصههای رنگی
color camera دوربین رنگی
cingulum خط رنگی ومارپیچ
tetrachromatism دید چهار رنگی
color gate دریچه پیام رنگی
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
sequential color television تلویزیون رنگی مرحلهای
crayon مداد رنگی مومی
false colour فیلم رنگی مصنوعی
safranin ماده رنگی زعفران
orcin ماده رنگی گلسنگ
neutral density faceplate صفحه رنگی تلویزیون
chromogen دانههای رنگی گیاهان
figurines مجسمه سفالین رنگی
figurine مجسمه سفالین رنگی
figurin مجسمه سفالین رنگی
contour خط فاصل درنقشههای رنگی
minus color signal پیام رنگی منفی
indigotine ماده رنگی نیل
indigotin ماده رنگی نیل
technicolour روش فیلم رنگی
carrier color signal پیام رنگی حامل
bar خط یا بلاک ضخیم رنگی
dyestuff مواد رنگی و رنگرزی
candy-striped دارای نوارههای رنگی
pullicate یکجور دستمال رنگی
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
purpurin ماده رنگی روناس
curcumin ماده رنگی زردچوبه
pool ball هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
polychrome تهیه عکسهای رنگی
composite color monitor مونیتور رنگی مرکب
composite color signal پیام رنگی مرکب
conventionalization هم رنگی با ایین و رسوم
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
pigmentary رنگی رنگ دار
bars خط یا بلاک ضخیم رنگی
quercitron نوعی ماده رنگی
crayons مداد رنگی مومی
red, green, blue سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
color monitor صفحه نمایش رنگی
encaustic tile or brick اجرکاشی هفت رنگی
You have rubbed your coat against some wet paint . کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
Rosybrown <adj.> <noun> رنگی میان صورتی وقهوه ای
Rosewood رنگی میان بنفش و قهوه ای
tone [ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
pastel <adj.> رنگهای خفیف [با مداد رنگی]
slate <adj.> <noun> رنگی میان آبی و خاکستری
orthochromatic شبیه عکسهای رنگی طبیعی
Redviolet رنگی میان بنفش و قرمز
pigments باماده رنگی رنگ کردن
redorange <adj.> <noun> رنگی میان قرمز و نارنجی
carmine ماده رنگی قرمز دانه
Tan <adj.> <noun> رنگی میان قهوه ای و کرم
pigment باماده رنگی رنگ کردن
Blueviolet <adj.> <noun> رنگی بین آبی و بنفش
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
color contrast تضاد رنگی در زمینه فرش
colored progressive matrices test ازمون ماتریسهای مدرج رنگی
colour hard copy device اسباب نسخه چاپی رنگی
ocher <adj.> <noun> رنگی میان قهوه ای و زرد
Pear <adj.> رنگی مانند رنگ گلابی
bacino سفال لعاب دار رنگی
Salmon <adj.> <noun> رنگی میان صورتی و نارنجی
color graphics adapter وفق دهنده نگاره سازی رنگی
pigments رنگ غیر محلول ماده رنگی
confetti کاغذ رنگی برای تزئین درجشنها
pigment رنگ غیر محلول ماده رنگی
chromatolysis تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
Christmas trees جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
ocellus خال رنگی که مانند چشم باشد
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
lambrequin نقوش رنگی حاشیه فروف چینی
colours سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
color band نوار رنگی روی جعبه مهمات
cga وفق دهنده نگاره سازی رنگی
xanthin ماده رنگی روناس وگل زرد
disperse [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
fastness of bleaching ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
pastellist پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
coloury دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
cudbear ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
propolis ماده صمغی قهوهای رنگی شبیه موم
cellure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
ceilure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com