Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
To walk with ones feet wide apart.
گشاد گشاد راه رفتن
Search result with all words
straddle
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
Other Matches
She stared at him with wide eyes.
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
straddle
گشاد با زی
reamer
گشاد کن
broad
گشاد
widest
گشاد
loose
گشاد
looser
گشاد
wider
گشاد
broadest
گشاد
straddled
گشاد با زی
broader
گشاد
straddles
گشاد با زی
wide
گشاد
loosest
گشاد
loose-fitting
گشاد
loose fitting
گشاد
reaming
گشاد کردن
wide mouthed
دهن گشاد
straddle
گشاد نشستن
bell mouthed
دهن گشاد
dilatant
گشاد شونده
straddles
گشاد نشستن
stretchy
گشاد شونده
stretchiest
گشاد شونده
straddled
گشاد نشستن
bigmouthed
دهن گشاد
dilate
گشاد کردن
pajamas
شلوار گشاد
ream
گشاد کردن
slop
شلوار گشاد
slopped
شلوار گشاد
stretchier
گشاد شونده
slip-ons
لباس گشاد
slip on
لباس گشاد
dilating
گشاد کردن
dilates
گشاد کردن
slopping
شلوار گشاد
spacious
جامع گشاد
clump block
قرقره دهان گشاد
robes
لباس بلند و گشاد
robe
لباس بلند و گشاد
carboy
تنگ دهن گشاد
slackest
کساد کردن گشاد
dolman sleeve
استین گشاد و اویخته
slack
کساد کردن گشاد
to let out
افشاکردن گشاد کردن
capacious
گنجایش دار گشاد
astraddle
دارای پای گشاد
dalmatic
خرقه استین گشاد
wide eyed
دارای چشم گشاد
wide-eyed
دارای چشم گشاد
varicosity
گشاد شدگی سیاهرگ
varix variously
سیاهرگ گشاد شده
jar
کوزه دهن گشاد
jar
شیشه دهن گشاد
jarred
کوزه دهن گشاد
jarred
شیشه دهن گشاد
jars
کوزه دهن گشاد
jars
شیشه دهن گشاد
mother hubbard
لباس گشاد زنانه
sacks
پیراهن گشاد و کوتاه
sacked
پیراهن گشاد و کوتاه
sack
پیراهن گشاد و کوتاه
mason jar
کوزه دهن گشاد
blouses
پیراهن یاجامه گشاد
blouse
پیراهن یاجامه گشاد
Wellington
چکمه دهان گشاد
slacks
کساد کردن گشاد
oxbags
شلوار خیلی گشاد
oxford bags
شلوار خیلی گشاد
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
To widen a road .
جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
To spend recklessly ( prodigally ) .
گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
straddle
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
risks
گشاد بازی بخطر انداختن
risking
گشاد بازی بخطر انداختن
risk
گشاد بازی بخطر انداختن
carronade
یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
risked
گشاد بازی بخطر انداختن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
rochet
جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
These shoes are too big for me .
این کفشها برایم گشاد است
krater
کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
raglan
پالتو استین گشاد سبک و فراخ
The shoes are a size too big for my feet.
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
pajamas
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
She likes loose - fitting dresses .
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
varicosity
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
chimere
خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
bloomer
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
slop
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
The position is over his head . he cannot cope with it .
این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
bays
دهانه خلیج دهانه گشاد
baying
دهانه خلیج دهانه گشاد
bay
دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed
دهانه خلیج دهانه گشاد
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
make off
در رفتن
snook
کش رفتن
to fall short
کم رفتن
jauk
ور رفتن
short-change
کش رفتن
fall into a rage
از جا در رفتن
to sleep fast
رفتن
crawl
رفتن
fribble
ور رفتن
hang around
ور رفتن
to take to ones heels
در رفتن
go over
به ان سو رفتن
sink
ته رفتن
retrograde
پس رفتن
pullback
پس رفتن
nim
کش رفتن
mog
رفتن
glom on to
کش رفتن
to whisk away or off
رفتن
to foot it
رفتن
pilfering
کش رفتن
pilfers
کش رفتن
to fly off
در رفتن
to flow over
سر رفتن
betake
رفتن
snitched
کش رفتن
snitches
کش رفتن
snitching
کش رفتن
to go to mess
رفتن
pilfered
کش رفتن
pilfer
کش رفتن
to go bang
در رفتن
to get away
رفتن
to break loose
در رفتن
to get one's monkey up
از جا در رفتن
to get over
رفتن از
sinks
ته رفتن
break loose
در رفتن
bleneh
پس رفتن
to go back ward
پس رفتن
to go backward
پس رفتن
recede
پس رفتن
to go to the bottom
ته رفتن
to run off
در رفتن
crawled
رفتن
swipe
کش رفتن
swiped
کش رفتن
swiping
کش رفتن
go
رفتن
to boil over
سر رفتن
to skirt along the coast
رفتن
crawls
رفتن
to d.deep in to
فر رفتن در
to do a guy
در رفتن
receded
پس رفتن
recedes
پس رفتن
to hang back
پس رفتن
receding
پس رفتن
to fall away
پس رفتن
to make ones getaway
در رفتن
to fall away
رفتن
to pair off
رفتن
to do out of
کش رفتن
goes
رفتن
short-changed
کش رفتن
retract
تو رفتن
hedge
در رفتن
hedged
در رفتن
hedges
در رفتن
niggles
ور رفتن
niggled
ور رفتن
niggle
ور رفتن
departure
رفتن
departures
رفتن
snip
کش رفتن
snipped
کش رفتن
snipping
کش رفتن
going
رفتن
retracted
تو رفتن
retracting
تو رفتن
snitch
کش رفتن
retracts
تو رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com