English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
righting moment گشتاور راست کننده
Other Matches
torque regulator تنظیم کننده گشتاور پیچشی
erective راست کننده
righting lever اهرم راست کننده
righting moment نیروی راست کننده ناو
righting moment ممان راست کننده ناو
dexiotropous واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous دارای تخمک راست راست اسه
one two ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
moment گشتاور
moments گشتاور
torque گشتاور
restoring moment گشتاور برگشتی
moment arm بازوی گشتاور
dipole moment گشتاور دو قطبی
torque گشتاور نیرو
transition moment گشتاور انتقال
moment coefficient ضریب گشتاور
multiple moment گشتاور چندگانه
bond moment گشتاور پیوند
magnetic moment گشتاور مغناطیسی
moment of inertia گشتاور ماند
first moment گشتاور نخست
moment of inertia گشتاور لختی
moment of inertia گشتاور اینرسی
moment of force گشتاور نیرو
area moment گشتاور سطح
torque گشتاور پیچشی
dipole moment گشتاور دوقطبی
torsional moment گشتاور پیچشی
moment index نمای گشتاور
rotation moment گشتاور چرخشی
moment of a dipole گشتاور دو قطبی
moment of a magnet گشتاور مغناطیسی
moment of a force گشتاور یک نیرو
rolling moment گشتاور غلطشی
bending moment گشتاور خمشی
torque converter مبدل گشتاور پیچشی
moment of momentum گشتاور اندازه حرکت
moments لحظه گشتاور چرخشی
magnetic dipole moment گشتاور دو قطبی مغناطیسی
torque twist curve منحنی گشتاور و پیچش
moment لحظه گشتاور چرخشی
multipole moment گشتاور چند قطبی
cebter of pressure moment گشتاور مرکز فشار
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
internal torque گشتاور نیروی درونی
effective magnetic moment گشتاور مغناطیسی موثر
angular mass گشتاور ماند [فیزیک]
rotational inertia گشتاور ماند [فیزیک]
stalling torque گشتاور پیچشی ناتوان
synchronizing torque گشتاور پیچشی همزمان
rotational inertia گشتاور خطی [فیزیک]
running torque گشتاور پیچشی حرکت
molecular dipole moment گشتاور دو قطبی مولکولی
driving torque گشتاور پیچشی گرداننده
rotational inertia گشتاور لختی [فیزیک]
angular mass گشتاور خطی [فیزیک]
angular mass گشتاور لختی [فیزیک]
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
starting torque گشتاور پیچشی راه انداز
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
half left فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
directly سر راست
straightest راست
straightforward رک سر راست
straightforward راست
up front رک و راست
dextrogyrous راست بر
straighter راست
turnabouts به راست راست
uninhibited رک و راست
turnabout به راست راست
beeline خط راست
pricking راست
pricks راست
wrapover dress راست
erect راست
wrapover skirt راست
erected راست
erecting راست
erects راست
righted راست
pricked راست
truest راست
rectilineal راست خط
righting راست
true راست
straight راست
sheer یک راست
four-square رک و راست
prick راست
truer راست
right راست
wrapover top راست
vertical beam راست رو
upright راست
bolt upright راست
freehearted رک و راست
right turn به راست راست
apeak راست
candid راست
on end راست
forthrights سر راست
vertically راست
blankly سر راست
straightish سر راست
plumply سر راست
straightish راست
plain spoken یر راست
bee line خط راست
wooden راست
outspoken رک و راست
dextrorotatory راست بر
right back بک راست
right face به راست راست
plain dealing راست
right footed راست پا
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
on the right <adv.> سمت راست
orthopterous راست بال
orthopteran راست بال
orthoptera راست بالان
Is it true that. . . ? راست است که ...؟
orthogonal راست گوشه
To become straight. راست شدن
right-angled راست گوشه
rectangles راست گوش
right <adv.> سمت راست
orthotropism راست رویی
fastigiate راست بالارونده
Z-twist [Z-spun] راست تاب
erectile راست کردنی
to the right <adv.> سمت راست
right atrium آتریوم راست
deskew راست کردن
erectile راست شدنی
eton collan یقه راست
outside right گوش راست
eyes right نظر به راست
partially true تا یک اندازه راست
partially true فی الجمله راست
open heartedness راست بازی
cross-brace بادبند چپ و راست
rectangles راست گوشه
rectangle راست گوش
to make a turn to the left [right] به چپ [راست] پیچیدن
dextrad راست سویه
dexter در طرف راست
righting درسمت راست
rectums راست روده
to turn left [right] به چپ [راست] پیچیدن
dextrosal راست گرد
grape sugar گلوکز راست بر
prink راست کردن
dextrality راست برتری
prick eared راست گوش
truthful <adj.> راست [با حقیقت]
rectum راست روده
point device کاملا راست
rectilinear راست خطی
set right راست کردن
come clean <idiom> راست گفتن
orthognathous راست ارواره
stand راست شدن
A straightforward answer. جواب سر راست
rectangle راست گوشه
right درسمت راست
squaring راست حسینی
squares راست حسینی
squared راست حسینی
square راست حسینی
righted درسمت راست
dextrogyrous راست گردان
the parting on the right فرق سر به راست
it never rains but it pours <idiom> چپ و راست بد آوردن
dextrorotatory راست گردان
rectangular راست گوشه
right handed راست دست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com