English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
English Persian
bombardment گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
Other Matches
slugs گلوله باران کردن
shell off گلوله باران کردن
cannonade گلوله باران کردن
slug گلوله باران کردن
slugged گلوله باران کردن
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
bombing بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded بمباران کردن گلوله باران کردن
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
bombarding گلوله باران
bombards گلوله باران
bombardment گلوله باران
bombardments گلوله باران
bombarded گلوله باران
bombard گلوله باران
flak توپخانه ضد هوایی
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
air defense artillery توپخانه پدافند هوایی
flak توپخانه پدافند هوایی
aerial field artillery توپخانه محمول هوایی
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
air and naval gunfire اتش توپخانه دریایی و هوایی
ask ask توپخانه یا اتش توپخانهء ضد هوایی
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air defense artillery controller مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
air spot تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
stargauge وسیله کالیبرسنجی در توپخانه دریایی
fire unit یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
towed توپخانه کششی حمل شونده به وسیله یدک کش
potshot گلوله هوایی
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
counterflak اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
trajectory scorer وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
pack artillery توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
aerocartograph وسیله تهیه نقشه از روی عکس هوایی
wing photograph نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
rainstorm باد و باران باران شدید
rainsquall باد و باران باران شدید
rainstorms باد و باران باران شدید
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
airmobility قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sand blast شن باران کردن
fire capabilities چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
surface of rupture سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
missile موشک باران کردن
shoot تیر باران کردن
missiles موشک باران کردن
shoots تیر باران کردن
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
To stone someone . کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
launches به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
ball گلوله کردن
bullet-proof ضد گلوله کردن
clew گلوله کردن
to round up گلوله کردن
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
shoot پرتاب کردن گلوله
shoots پرتاب کردن گلوله
spot مشاهده کردن گلوله ها
spots مشاهده کردن گلوله ها
discharge خالی کردن گلوله
lack vt با گلوله سوراخ کردن
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
to wind up کوک کردن اماده کردن گلوله
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
stabilization برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
windage حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
charters اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
airs هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material ماتریل هوایی وسایل هوایی
notice to airmen اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
gunnery توپخانه
artillery توپخانه
ordnace توپخانه
ordnance توپخانه
airspace control کنترل کردن فضای هوایی
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
to close airspace مسدود کردن فضای هوایی
photo interpretation نقشه کردن عکس هوایی
artillery group گروه توپخانه
artillery branch رسته توپخانه
field artillery توپخانه صحرائی
field atrillery توپخانه صحرایی
towed artillery توپخانه کششی
coastal artillery توپخانه ساحلی
armored artillery توپخانه زرهی
artillery brigade تیپ توپخانه
medium artillery توپخانه متوسط
gunner جمعی توپخانه
artillerist متخصص توپخانه
gunner's party گروه توپخانه
artillery ammunition مهمات توپخانه
army artillery توپخانه ارتش
artillery annex پیوست توپخانه
artillery corps رسته توپخانه
armored artillery توپخانه زرهدار
turrets برج توپخانه
hostile artillery توپخانه دشمن
artillery battalion گردان توپخانه
artillery رسته توپخانه
turret برج توپخانه
gunners جمعی توپخانه
artillery mount قنداق توپخانه
self propelled توپخانه خودکششی
gunnery علم توپخانه
division artillery توپخانه لشگر
artillery piece قبضه توپخانه
gunnery توپخانه دریایی
cannonry توپ و توپخانه
corps artillery توپخانه سپاه
antitank artillery توپخانه ضد تانک
artillery mount سکوی توپخانه
light artillery توپخانه سبک
heavy artillery توپخانه سنگین
fieldartillery توپخانه صحرایی
battering train توپخانه محاصره
division artillery توپخانه لشگری
artillery corps قسمت توپخانه
artillery توپخانه صحرایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com