Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
insurance certificate
گواهی بیمه
Search result with all words
cover note
گواهی بیمه نامه
cover note
گواهی پوشش بیمه
Other Matches
probate
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eye-witnesses
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
valued policy
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance
بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
exclusion clause
مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
excess loss cover
بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
continuation clause
مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
accomodation line
قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
policy
بیمه نامه ورقه بیمه
policies
بیمه نامه ورقه بیمه
reassurance
بیمه اتکایی بیمه ثانوی
reassurances
بیمه اتکایی بیمه ثانوی
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
certifying
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certificates
گواهی
deposition
گواهی
testimonies
گواهی
warrant
گواهی
warranted
گواهی
warranting
گواهی
certification
گواهی
warrants
گواهی
oral evidence
گواهی
certificate
گواهی
legalization
گواهی
testimony
گواهی
grade
گواهی
witnesses
گواهی
depositions
گواهی
witnessing
گواهی
attestation
گواهی
certificate
[official document]
گواهی
report
گواهی
evidence
گواهی
reference
[testimonial]
گواهی
mark
گواهی
witness
گواهی
attestation
گواهی
witnessed
گواهی
certificate of inspection
گواهی بازرسی
certify
گواهی کردن
certificate of health
گواهی بهداشت
certifies
گواهی کردن
certificate of origin
گواهی مبداء
warrant
گواهی حکم
certificate of receipt
گواهی وصول
certifying
گواهی کردن
certificate of quantity
گواهی مقدار
certificate of quantity
گواهی کمیت
certified
گواهی شده
certificate of origin
گواهی مبدا
certificate of measurement
گواهی وزن
certificate of survey
گواهی بازرسی
certificate of receipt
گواهی رسید
certificate of measurement
گواهی مقدار
affiant
گواهی نویس
back letter
گواهی تضمین
warrant
گواهی کردن
witnesses
گواهی دادن
certificate
گواهی نامه
bear testimony
گواهی دادن
witnessed
گواهی دادن
certificates
گواهی نامه
birth certificate
گواهی تولد
bear witness
گواهی دادن
witness
گواهی دادن
testimonials
گواهی نامه
call in evidence
گواهی خواستن از
call to witness
گواهی خواستن از
warranted
گواهی کردن
warranted
گواهی حکم
warranting
گواهی کردن
warranting
گواهی حکم
warrants
گواهی کردن
warrants
گواهی حکم
certificate of deposit
گواهی سپرده
witnessing
گواهی دادن
certificate of death
گواهی فوت
certificate of damage
گواهی خسارت
certificate of compliance
گواهی تطبیق
certificate of analysis
گواهی بررسی
certificate of a doctor
گواهی پزشک
testimonial
گواهی نامه
bill of health
گواهی بهداشت
licensing
گواهی نامه
deposition
گواهی کتبی
depositions
گواهی کتبی
to call in evidence
گواهی خواستن از
to bear witness
گواهی دادن
to bear testimony
گواهی دادن
testis
تخم گواهی
speak well for
گواهی دادن
certificate of quality
گواهی کیفیت
quality certificate
گواهی کیفیت
qualifying certificate
گواهی صلاحیت
interim certificates
گواهی موقت
inspection certificate
گواهی نظارت
inspection certificate
گواهی بازرسی
license
گواهی نامه
treasury warrant
گواهی خزانه
warrantable
قابل گواهی
bill of health
گواهی تندرستی
death certificate
گواهی فوت
death certificates
گواهی فوت
testified
گواهی دادن
testifies
گواهی دادن
testify
گواهی دادن
testifying
گواهی دادن
clean bill of health
<idiom>
گواهی سلامتی
health certificate
گواهی بهداشت
certification
گواهی کردن
attesting
گواهی دادن
attested
گواهی دادن
certifier
گواهی کننده
certified check
چک گواهی شده
attest
گواهی دادن
evidence
ملاک گواهی
depose
گواهی دادن
deposes
گواهی دادن
deposing
گواهی دادن
certificate of weight
گواهی وزن
attests
گواهی دادن
certificate of survey
گواهی بازدید
false evidence
گواهی کدب
deponent
گواهی نویس
certificating of quantity
گواهی کمیت
false testimony
گواهی کذب
hearing of evidence
شنوایی گواهی
[حقوق]
certificate of measurement
گواهی اندازه و ابعاد
perjure
گواهی دروغ دادن
attestor
گواهی دهنده گواه
bill of health
گواهی صحت مزاج
to give evidence before the court
در دادگاه گواهی دادن
perjures
گواهی دروغ دادن
perjuring
گواهی دروغ دادن
presages
گواهی دادن بر خبردادن از
presaged
گواهی دادن بر خبردادن از
presage
گواهی دادن بر خبردادن از
taking of evidence
شنوایی گواهی
[حقوق]
scrip
گواهی نامه موقت
notice of non payment
گواهی عدم پرداخت
notarization
گواهی محضری و رسمی
packing note
گواهی بسته بندی
d. certificate
گواهی نامه مرخصی
certificate
گواهی صادر کردن
certificate of deposits
گواهی نامه سپرده
share certificate
گواهی مالکیت سهام
certificate of exclusive inheritance
گواهی انحصار وراثت
subscriping witness
گواهی کننده سند
certificates
گواهی صادر کردن
certificate of deposit
گواهی پول سپرده
vindicable
قابل گواهی واثبات
marriage lines
گواهی نامه عروسی
give evidence of
گواهی دادن در مورد
notice of dishonour
گواهی عدم پرداخت
presaging
گواهی دادن بر خبردادن از
to call any one in testimony
از کسی گواهی خواستن
false witness
گواهی یاشهادت دروغ
insurance premium
حق بیمه
insurer, underwriter
بیمه گر
level premium
حق بیمه
cost,insurance,freight and exchange(cif&
بیمه
insurance permium
حق بیمه
assurer
بیمه گر
aids to trade
بیمه
assurances
بیمه
insurance
بیمه
insurance
حق بیمه
premiums
حق بیمه
assurance
بیمه
underwriter
بیمه گر
underwriters
بیمه گر
insurers
بیمه گر
insurer
بیمه گر
premium
حق بیمه
perjury
سوگند شکنی گواهی دروغ
caption
گواهی مندرج درروی سند
depone
عزل نمودن گواهی دادن
captions
گواهی مندرج درروی سند
to give evdience
گواهی دادن مدرک بودن از
testimonialize
گواهی نامه یا رضایت دادن
testamur
گواهی نامه گذراندن امتحانات
bankrupts certificate
گواهی نامه اعاده حیثیت
attestation
امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
clean bill of health
گواهی نامه بهداشت کشتی
grant probate of a will
صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
in witness whereof
برای گواهی مراتب بالا
tests
شهادت گواهی بازرسی کردن
tested
شهادت گواهی بازرسی کردن
test
شهادت گواهی بازرسی کردن
docl pass
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
certified copy
رونوشت گواهی رسمی شده
To authenticate a signature.
تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
taking of evidence
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com