Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
back letter	گواهی تضمین
Other Matches
warranty	امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranties	امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
indemnity	تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities	تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
probate	گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eyewitnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eyewitness	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eye-witnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
gurantee	تضمین
assurance	تضمین
guaranty	تضمین
guarantee	تضمین
guaranty	تضمین
collateral	تضمین
pledge [archaic] [guaranty]	تضمین
guarantees	تضمین
assurances	تضمین
guaranteed	تضمین
warranty	تضمین
guarantee	تضمین
warranted	تضمین کردن
ensure	تضمین کردن
ensured	تضمین کردن
certifying	تضمین کردن
warranted	تضمین حکم
warranting	تضمین کردن
warranting	تضمین حکم
warrants	تضمین حکم
security	مصونیت تضمین
ensures	تضمین کردن
warrant	تضمین حکم
warrant	تضمین کردن
certify	تضمین کردن
certifies	تضمین کردن
bond	تضمین کردن
certified check	چک تضمین شده
bank note	چک تضمین شده
security	گرو تضمین
insuring	تضمین کردن
insures	تضمین کردن
ensuring	تضمین کردن
embodiment	تضمین درج
bonded	تضمین دار
value as security	ارزش تضمین
under reserve	تحت تضمین
service obligation	تضمین خدمت
money back	تضمین پرداخت
surety bond	تضمین نامه
seal	نشان تضمین
warrants	تضمین کردن
seals	نشان تضمین
bonded	تحت تضمین
indemnification	تضمین خسارت
guarantee period	مدت تضمین
in bond	تحت تضمین
voucher	مدرک تضمین کننده
guarantee	تامین تضمین کردن
warrent	حواله وسیله تضمین
guaranteed	تامین تضمین کردن
to ensure something	تضمین کردن [چیزی]
indemnities	تاوان تضمین خسارت
payment under reserve	پرداخت تحت تضمین
gap in coverage	ناکافی بودن تضمین
indemnity	تاوان تضمین خسارت
bail	تضمین ضمانت کردن
guarantees	تامین تضمین کردن
guaranteed prices	قیمتهای تضمین شده
vouchers	مدرک تضمین کننده
guaranty	تضمین ضمانت یا تعهد کردن
bank paper	چک تضمین شده سفته بانکی
avouch	تضمین کردن مستقر ساختن
guaranteed	ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee	ضمانت نامه تضمین کردن
warranted rate of growth	نرخ رشد تضمین شده
guarantees	ضمانت نامه تضمین کردن
bank note	چک تضمین شده سند در وجه حامل
This is the only way to guarantee that ...	تنها راه برای تضمین این است که ...
ration credit	تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
bond	تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
obligated stocks	کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
bareboat charter	ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
witnesses	گواهی
witnessed	گواهی
witness	گواهی
witnessing	گواهی
testimony	گواهی
evidence	گواهی
legalization	گواهی
certification	گواهی
attestation	گواهی
oral evidence	گواهی
certificate [official document]	گواهی
warrant	گواهی
grade	گواهی
attestation	گواهی
testimonies	گواهی
warrants	گواهی
warranting	گواهی
depositions	گواهی
warranted	گواهی
deposition	گواهی
certificate	گواهی
mark	گواهی
report	گواهی
certificates	گواهی
reference [testimonial]	گواهی
deponent	گواهی نویس
false evidence	گواهی کدب
false testimony	گواهی کذب
clean bill of health <idiom>	گواهی سلامتی
evidence	ملاک گواهی
attest	گواهی دادن
depositions	گواهی کتبی
certification	گواهی کردن
treasury warrant	گواهی خزانه
depose	گواهی دادن
attesting	گواهی دادن
certifier	گواهی کننده
certified check	چک گواهی شده
deposing	گواهی دادن
attested	گواهی دادن
deposes	گواهی دادن
attests	گواهی دادن
certify	گواهی کردن
to bear witness	گواهی دادن
to bear testimony	گواهی دادن
testis	تخم گواهی
testifies	گواهی دادن
qualifying certificate	گواهی صلاحیت
testified	گواهی دادن
death certificates	گواهی فوت
death certificate	گواهی فوت
bill of health	گواهی تندرستی
bill of health	گواهی بهداشت
speak well for	گواهی دادن
certificating of quantity	گواهی کمیت
to call in evidence	گواهی خواستن از
deposition	گواهی کتبی
health certificate	گواهی بهداشت
licensing	گواهی نامه
warrantable	قابل گواهی
license	گواهی نامه
inspection certificate	گواهی بازرسی
inspection certificate	گواهی نظارت
insurance certificate	گواهی بیمه
interim certificates	گواهی موقت
testifying	گواهی دادن
testify	گواهی دادن
quality certificate	گواهی کیفیت
warranting	گواهی حکم
warranting	گواهی کردن
warranted	گواهی حکم
warranted	گواهی کردن
warrant	گواهی حکم
certified	گواهی شده
certifying	گواهی کردن
certifies	گواهی کردن
bear testimony	گواهی دادن
bear witness	گواهی دادن
birth certificate	گواهی تولد
call in evidence	گواهی خواستن از
affiant	گواهی نویس
certificates	گواهی نامه
testimonial	گواهی نامه
testimonials	گواهی نامه
witness	گواهی دادن
certificate	گواهی نامه
witnessed	گواهی دادن
witnesses	گواهی دادن
warrants	گواهی حکم
warrants	گواهی کردن
witnessing	گواهی دادن
call to witness	گواهی خواستن از
certificate of measurement	گواهی مقدار
certificate of measurement	گواهی وزن
certificate of origin	گواهی مبدا
certificate of origin	گواهی مبداء
certificate of quality	گواهی کیفیت
certificate of quantity	گواهی کمیت
certificate of quantity	گواهی مقدار
certificate of receipt	گواهی رسید
certificate of receipt	گواهی وصول
certificate of survey	گواهی بازرسی
certificate of survey	گواهی بازدید
certificate of weight	گواهی وزن
certificate of inspection	گواهی بازرسی
certificate of death	گواهی فوت
certificate of health	گواهی بهداشت
warrant	گواهی کردن
certificate of damage	گواهی خسارت
certificate of compliance	گواهی تطبیق
certificate of analysis	گواهی بررسی
certificate of a doctor	گواهی پزشک
certificate of deposit	گواهی سپرده
share certificate	گواهی مالکیت سهام
hearing of evidence	شنوایی گواهی [حقوق]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com