Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
Other Matches
probate	گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eye-witnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
out of stock <adj.>	غیر موجودی کالا [در انبار]
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
stockade	جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockades	جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation	بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
certification	گواهی
certificates	گواهی
warrant	گواهی
deposition	گواهی
witnessing	گواهی
legalization	گواهی
witnesses	گواهی
witnessed	گواهی
certificate	گواهی
witness	گواهی
depositions	گواهی
oral evidence	گواهی
mark	گواهی
reference [testimonial]	گواهی
report	گواهی
attestation	گواهی
warrants	گواهی
testimonies	گواهی
grade	گواهی
evidence	گواهی
attestation	گواهی
warranting	گواهی
testimony	گواهی
certificate [official document]	گواهی
warranted	گواهی
stock	موجودی موجودی کالا
stocked	موجودی موجودی کالا
field storage	انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
warrants	گواهی حکم
warrant	گواهی حکم
qualifying certificate	گواهی صلاحیت
deposition	گواهی کتبی
depositions	گواهی کتبی
call to witness	گواهی خواستن از
bear testimony	گواهی دادن
warranted	گواهی حکم
warranted	گواهی کردن
certificate of a doctor	گواهی پزشک
quality certificate	گواهی کیفیت
licensing	گواهی نامه
warrants	گواهی کردن
birth certificate	گواهی تولد
inspection certificate	گواهی نظارت
call in evidence	گواهی خواستن از
warranting	گواهی حکم
license	گواهی نامه
speak well for	گواهی دادن
certified	گواهی شده
bear witness	گواهی دادن
back letter	گواهی تضمین
warranting	گواهی کردن
certifier	گواهی کننده
certifying	گواهی کردن
evidence	ملاک گواهی
deponent	گواهی نویس
certified check	چک گواهی شده
false evidence	گواهی کدب
false testimony	گواهی کذب
certification	گواهی کردن
certificating of quantity	گواهی کمیت
health certificate	گواهی بهداشت
certify	گواهی کردن
attest	گواهی دادن
certifies	گواهی کردن
attested	گواهی دادن
attesting	گواهی دادن
deposing	گواهی دادن
deposes	گواهی دادن
depose	گواهی دادن
attests	گواهی دادن
certificate of weight	گواهی وزن
certificate of survey	گواهی بازدید
interim certificates	گواهی موقت
certificate of measurement	گواهی وزن
certificate of measurement	گواهی مقدار
certificate of inspection	گواهی بازرسی
certificate of health	گواهی بهداشت
certificate of deposit	گواهی سپرده
certificate of death	گواهی فوت
certificate of damage	گواهی خسارت
certificate of compliance	گواهی تطبیق
insurance certificate	گواهی بیمه
certificate of origin	گواهی مبدا
certificate of origin	گواهی مبداء
certificate of survey	گواهی بازرسی
certificate of receipt	گواهی وصول
certificate of receipt	گواهی رسید
certificate of quantity	گواهی مقدار
certificate of quantity	گواهی کمیت
inspection certificate	گواهی بازرسی
certificate of quality	گواهی کیفیت
certificate of analysis	گواهی بررسی
testifies	گواهی دادن
to bear witness	گواهی دادن
testify	گواهی دادن
testifying	گواهی دادن
treasury warrant	گواهی خزانه
certificates	گواهی نامه
testimonial	گواهی نامه
testimonials	گواهی نامه
testified	گواهی دادن
witnessing	گواهی دادن
affiant	گواهی نویس
clean bill of health <idiom>	گواهی سلامتی
witnesses	گواهی دادن
warrantable	قابل گواهی
death certificate	گواهی فوت
death certificates	گواهی فوت
witnessed	گواهی دادن
witness	گواهی دادن
bill of health	گواهی تندرستی
bill of health	گواهی بهداشت
to call in evidence	گواهی خواستن از
testis	تخم گواهی
to bear testimony	گواهی دادن
certificate	گواهی نامه
warrant	گواهی کردن
warehouse stock	موجودی انبار
stock	موجودی انبار
stocked	موجودی انبار
inventory	موجودی کالا
inventories	موجودی کالا
certificate of exclusive inheritance	گواهی انحصار وراثت
false witness	گواهی یاشهادت دروغ
certificate of deposit	گواهی پول سپرده
cover note	گواهی بیمه نامه
hearing of evidence	شنوایی گواهی [حقوق]
give evidence of	گواهی دادن در مورد
marriage lines	گواهی نامه عروسی
notice of dishonour	گواهی عدم پرداخت
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
notarization	گواهی محضری و رسمی
bill of health	گواهی صحت مزاج
certificates	گواهی صادر کردن
presages	گواهی دادن بر خبردادن از
to give evidence before the court	در دادگاه گواهی دادن
perjuring	گواهی دروغ دادن
perjures	گواهی دروغ دادن
perjure	گواهی دروغ دادن
presaging	گواهی دادن بر خبردادن از
taking of evidence	شنوایی گواهی [حقوق]
presaged	گواهی دادن بر خبردادن از
cover note	گواهی پوشش بیمه
d. certificate	گواهی نامه مرخصی
presage	گواهی دادن بر خبردادن از
certificate of measurement	گواهی اندازه و ابعاد
packing note	گواهی بسته بندی
to call any one in testimony	از کسی گواهی خواستن
subscriping witness	گواهی کننده سند
scrip	گواهی نامه موقت
certificate	گواهی صادر کردن
share certificate	گواهی مالکیت سهام
attestor	گواهی دهنده گواه
vindicable	قابل گواهی واثبات
certificate of deposits	گواهی نامه سپرده
stock control	کنترل موجودی انبار
stockage	وسایل موجودی در انبار
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
safety stock	موجودی ذخیره انبار
stock	موجودی کالا ذخیره
stocked	موجودی کالا ذخیره
taking of evidence	پذیرش سند و گواهی [حقوق]
caption	گواهی مندرج درروی سند
to give evdience	گواهی دادن مدرک بودن از
hearing of evidence	پذیرش سند و گواهی [حقوق]
grant probate of a will	صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
in witness whereof	برای گواهی مراتب بالا
bankrupts certificate	گواهی نامه اعاده حیثیت
test	شهادت گواهی بازرسی کردن
certified copy	رونوشت گواهی رسمی شده
tests	شهادت گواهی بازرسی کردن
tested	شهادت گواهی بازرسی کردن
docl pass	گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
captions	گواهی مندرج درروی سند
To authenticate a signature.	تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
perjury	سوگند شکنی گواهی دروغ
attestation	امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
I hereby certify that ….	بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
depone	عزل نمودن گواهی دادن
testimonialize	گواهی نامه یا رضایت دادن
testamur	گواهی نامه گذراندن امتحانات
clean bill of health	گواهی نامه بهداشت کشتی
stock control	کنترل وسفارش موجودی انبار
perpetual stock record	سابقه دائمی موجودی انبار
matricula	دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
probate	رونوشت گواهی شده وصیت نامه
vouchee	کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
demand accommodation	تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
active stock	موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com