English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
Other Matches
certificate of health گواهی بهداشت
bill of health گواهی بهداشت
health certificate گواهی بهداشت
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
credential گواهی نامه اعتبار نامه
licensing گواهی نامه
testimonials گواهی نامه
testimonial گواهی نامه
license گواهی نامه
certificate گواهی نامه
certificates گواهی نامه
d. certificate گواهی نامه مرخصی
cover note گواهی بیمه نامه
certificate of deposits گواهی نامه سپرده
marriage lines گواهی نامه عروسی
scrip گواهی نامه موقت
bankrupts certificate گواهی نامه اعاده حیثیت
testamur گواهی نامه گذراندن امتحانات
testimonialize گواهی نامه یا رضایت دادن
matricula دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
probate رونوشت گواهی شده وصیت نامه
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
docl pass گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
packet boat کشتی نامه بر
bill of lading بار نامه کشتی
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eyewitnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eye-witnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
hygiene بهداشت
hygienics بهداشت
health بهداشت
sanitary engineering مهندسی بهداشت
sanitarily از لحاظ بهداشت
insanitation فقدان بهداشت
social hygiene بهداشت اجتماعی
hygienics علم بهداشت
hygienically مطابق بهداشت
social health بهداشت اجتماعی
hygienist متخصص بهداشت
hygeist بهداشت دان
hygeist متخصص بهداشت
Health physics بهداشت پرتوی
The Physics of Radiation Protection بهداشت پرتوی
The Physics of Radiation Protection فیزیک بهداشت
public health بهداشت همگانی
mental hygiene بهداشت روانی
Health physics فیزیک بهداشت
hygiene علم بهداشت
mental health بهداشت روانی
health insurance بیمه بهداشت
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
certifying تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
world health organization سازمان بهداشت جهانی
The health authorities . مقامات اداره بهداشت
pedology مبحث بهداشت کودکان
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
to keep one's health موافب بهداشت خود بودن
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
sanitarian کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
constitutionalize برای بهداشت مزاج گردش کردن
hygeian وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت
certificates رضایت نامه شهادت نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
mark گواهی
grade گواهی
evidence گواهی
certificate [official document] گواهی
testimonies گواهی
certificates گواهی
attestation گواهی
reference [testimonial] گواهی
report گواهی
oral evidence گواهی
depositions گواهی
witnessing گواهی
witnesses گواهی
deposition گواهی
witnessed گواهی
attestation گواهی
testimony گواهی
witness گواهی
legalization گواهی
certification گواهی
warranting گواهی
warrants گواهی
warranted گواهی
warrant گواهی
certificate گواهی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
certifier گواهی کننده
attests گواهی دادن
testifying گواهی دادن
death certificate گواهی فوت
death certificates گواهی فوت
witnessed گواهی دادن
certified check چک گواهی شده
certification گواهی کردن
depositions گواهی کتبی
deposition گواهی کتبی
bear testimony گواهی دادن
witness گواهی دادن
certificating of quantity گواهی کمیت
witnesses گواهی دادن
evidence ملاک گواهی
warrant گواهی کردن
warranting گواهی کردن
warranted گواهی حکم
warranted گواهی کردن
warrant گواهی حکم
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
qualifying certificate گواهی صلاحیت
quality certificate گواهی کیفیت
warrantable قابل گواهی
deponent گواهی نویس
certified گواهی شده
bill of health گواهی تندرستی
warranting گواهی حکم
false testimony گواهی کذب
warrants گواهی کردن
certifies گواهی کردن
certify گواهی کردن
interim certificates گواهی موقت
insurance certificate گواهی بیمه
speak well for گواهی دادن
certifying گواهی کردن
inspection certificate گواهی نظارت
inspection certificate گواهی بازرسی
back letter گواهی تضمین
warrants گواهی حکم
false evidence گواهی کدب
certificate of weight گواهی وزن
attested گواهی دادن
to bear witness گواهی دادن
certificate of deposit گواهی سپرده
bear witness گواهی دادن
attesting گواهی دادن
deposes گواهی دادن
certificate of measurement گواهی مقدار
certificate of measurement گواهی وزن
certificate of death گواهی فوت
to call in evidence گواهی خواستن از
certificate of damage گواهی خسارت
treasury warrant گواهی خزانه
call to witness گواهی خواستن از
call in evidence گواهی خواستن از
depose گواهی دادن
deposing گواهی دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com