Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
certificate of quantity
گواهی کمیت
certificating of quantity
گواهی کمیت
Other Matches
measure
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
probate
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eye-witnesses
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eyewitnesses
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
certifies
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
quantum
کمیت
quantity
کمیت
quant
کمیت
scalar
کمیت
shagreen
کمیت
quantities
کمیت
quantifier
کمیت سنج
quantity control
کنترل کمیت
scalar quantity
کمیت اسکالر
scalar quantity
کمیت نردهای
sinusoidal quantity
کمیت سینوسی
vector quantity
کمیت برداری
pulsating quantity
کمیت ضربانی
physical quantity
کمیت فیزیکی
peridic quantity
کمیت تناوبی
oscillating quantity
کمیت نوسانی
alternating quantity
کمیت متناوب
scalar quantity
کمیت عددی
batch quantity
کمیت گروهی
mean value of periodic quantity
میانگین کمیت دورهای
quantity surveyor
ارزیاب کمیت مواد
evaluate
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluating
محاسبه یک مقدار یا کمیت
quantified
کمیت را تعیین کردن
scalar quantity
کمیت غیر برداری
quantity surveyors
ارزیاب کمیت مواد
observable quantity
کمیت مشاهده پذیر
pseudoscalar quantity
کمیت شبه عددی
conserved quantity
کمیت پایسته
[فیزیک]
quantification
کمیت پذیر کردن
damped sinusoidal quantity
کمیت سینوسی میرنده
quantifying
کمیت را تعیین کردن
quantify
کمیت را تعیین کردن
conserved quantity
کمیت ثابت
[فیزیک]
quantifies
کمیت را تعیین کردن
phase of a sinusoidal quantity
فاز کمیت سینوسی
time constant of an exponential quantity
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
telemetry
اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت
symmetrical alternating quantity
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
evaluation
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluations
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
even
کمیت یا عدد که ضریب دو است
measure
روش محاسبه اندازه یا کمیت
scalar quantity
کمیت نرده ای
[فیزیک]
[ریاضی]
scalar
کمیت نرده ای
[فیزیک]
[ریاضی]
quota
کمیت تعیین شده توسط دولت
quotas
کمیت تعیین شده توسط دولت
dimensionless quantity
کمیت بدون بعد
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
levelled
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
relocation
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
instantaneous readout
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
stakhnovism
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
radiation shield
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
witnesses
گواهی
deposition
گواهی
reference
[testimonial]
گواهی
witnessed
گواهی
mark
گواهی
witness
گواهی
depositions
گواهی
grade
گواهی
witnessing
گواهی
report
گواهی
certification
گواهی
legalization
گواهی
oral evidence
گواهی
attestation
گواهی
warranting
گواهی
certificates
گواهی
certificate
گواهی
warrants
گواهی
warranted
گواهی
warrant
گواهی
testimony
گواهی
testimonies
گواهی
evidence
گواهی
attestation
گواهی
certificate
[official document]
گواهی
certification
گواهی کردن
speak well for
گواهی دادن
treasury warrant
گواهی خزانه
certified check
چک گواهی شده
to call in evidence
گواهی خواستن از
testis
تخم گواهی
to bear witness
گواهی دادن
to bear testimony
گواهی دادن
certificate of weight
گواهی وزن
certificate of survey
گواهی بازدید
certificate of survey
گواهی بازرسی
certificate of receipt
گواهی وصول
certificate of receipt
گواهی رسید
certifier
گواهی کننده
warrantable
قابل گواهی
deponent
گواهی نویس
clean bill of health
<idiom>
گواهی سلامتی
quality certificate
گواهی کیفیت
licensing
گواهی نامه
interim certificates
گواهی موقت
insurance certificate
گواهی بیمه
inspection certificate
گواهی نظارت
inspection certificate
گواهی بازرسی
health certificate
گواهی بهداشت
false testimony
گواهی کذب
false evidence
گواهی کدب
qualifying certificate
گواهی صلاحیت
certify
گواهی کردن
witnesses
گواهی دادن
witnessing
گواهی دادن
attests
گواهی دادن
attesting
گواهی دادن
back letter
گواهی تضمین
attested
گواهی دادن
affiant
گواهی نویس
bear testimony
گواهی دادن
attest
گواهی دادن
deposing
گواهی دادن
witnessed
گواهی دادن
certifies
گواهی کردن
certified
گواهی شده
warrant
گواهی کردن
warranted
گواهی کردن
warranted
گواهی حکم
certifying
گواهی کردن
warranting
گواهی کردن
warranting
گواهی حکم
warrants
گواهی کردن
warrants
گواهی حکم
certificate
گواهی نامه
certificates
گواهی نامه
testimonial
گواهی نامه
testimonials
گواهی نامه
witness
گواهی دادن
bear witness
گواهی دادن
certificate of quantity
گواهی مقدار
certificate of deposit
گواهی سپرده
death certificate
گواهی فوت
certificate of death
گواهی فوت
certificate of damage
گواهی خسارت
death certificates
گواهی فوت
testified
گواهی دادن
testifies
گواهی دادن
certificate of compliance
گواهی تطبیق
bill of health
گواهی تندرستی
certificate of quality
گواهی کیفیت
certificate of origin
گواهی مبداء
certificate of origin
گواهی مبدا
certificate of measurement
گواهی وزن
certificate of measurement
گواهی مقدار
bill of health
گواهی بهداشت
certificate of inspection
گواهی بازرسی
certificate of health
گواهی بهداشت
warrant
گواهی حکم
testify
گواهی دادن
depositions
گواهی کتبی
depose
گواهی دادن
evidence
ملاک گواهی
deposes
گواهی دادن
call to witness
گواهی خواستن از
deposition
گواهی کتبی
license
گواهی نامه
certificate of a doctor
گواهی پزشک
testifying
گواهی دادن
birth certificate
گواهی تولد
call in evidence
گواهی خواستن از
certificate of analysis
گواهی بررسی
perjure
گواهی دروغ دادن
perjures
گواهی دروغ دادن
to call any one in testimony
از کسی گواهی خواستن
perjuring
گواهی دروغ دادن
presage
گواهی دادن بر خبردادن از
bill of health
گواهی صحت مزاج
vindicable
قابل گواهی واثبات
to give evidence before the court
در دادگاه گواهی دادن
presaged
گواهی دادن بر خبردادن از
taking of evidence
شنوایی گواهی
[حقوق]
hearing of evidence
شنوایی گواهی
[حقوق]
presages
گواهی دادن بر خبردادن از
presaging
گواهی دادن بر خبردادن از
scrip
گواهی نامه موقت
cover note
گواهی پوشش بیمه
certificate of deposit
گواهی پول سپرده
packing note
گواهی بسته بندی
false witness
گواهی یاشهادت دروغ
give evidence of
گواهی دادن در مورد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com