Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
wilding
گیاه یا میوه خودرو وحشی
Other Matches
wildling
گیاه وحشی گیاه خودرو
rareripe
میوه یا گیاه زود رس
glans
شکل بلوطی میوه گیاه
safflower
گل رنگ
[این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
brutify
وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
four by two
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
wild fowl
مرغان وحشی پرندگان وحشی
indusium
پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه
isomorph
جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
gametophyte
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
rhubarb
گیاه ریواس
[از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
ferae naturae
وحشی ذاتا وحشی
madder
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
halophyte
گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
hemp
گیاه شاهدانه
[در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
ferocious
وحشی
unshapen
وحشی
hare brained
وحشی
boarish
وحشی
savaging
وحشی
gris
وحشی
barbarous
وحشی
truculent
وحشی
savaged
وحشی
ungovernable
وحشی
sylvatic
وحشی
ruttish
وحشی
unmannerly
وحشی
rambunctious
وحشی
ferine
وحشی
anthropophagus
وحشی
unshaped
وحشی
Gothic
وحشی
savages
وحشی
feral
وحشی
savage
وحشی
ruffians
وحشی
ruffian
وحشی
wildest
وحشی
wilds
وحشی
uncivilized
وحشی
undaunted
وحشی
wild
وحشی
barbaric
وحشی
toadflax
کتان وحشی
parsnips
هویج وحشی
parsnip
زردک وحشی
parsnips
زردک وحشی
savaging
وحشی کردن
cheetah
یوزپلنگ وحشی
cheetahs
یوزپلنگ وحشی
savaging
وحشی شدن
tiger cat
گربه وحشی
bullock
گوساله وحشی
bullocks
گوساله وحشی
horsemint
نعناع وحشی
Wild West
غرب وحشی
imbrute
وحشی شدن
wildcat
گربه وحشی
wildcats
گربه وحشی
wildfowl
اردک وحشی
parsnip
هویج وحشی
wildness
وحشی گری
savages
وحشی کردن
brutalizing
وحشی شدن
brutalizes
وحشی شدن
savage
وحشی کردن
brutalized
وحشی شدن
gothicism
وحشی گری
brutalised
وحشی شدن
brutalises
وحشی شدن
brutalising
وحشی شدن
savaged
وحشی شدن
savaged
وحشی کردن
savage
وحشی شدن
wildling
حیوان وحشی
mallard
اردک وحشی
bestiality
وحشی گری
buffaloes
گاو وحشی
buffalo
گاو وحشی
savages
وحشی شدن
wild rice
برنج وحشی
mallards
اردک وحشی
brutalize
وحشی شدن
feral child
کودک وحشی
onion grass
یکجور جو وحشی
headaches
خشخاش وحشی
charlock
خردل وحشی
barbarize
وحشی کردن
barbarise
وحشی کردن
grosses
وحشی توده
grosser
وحشی توده
grossed
وحشی توده
gross
وحشی توده
farouche
وحشی صفت
saracen
کافر وحشی
onion couch
یکجور جو وحشی
on the same p as the savages
درترازو وحشی ها
headache
خشخاش وحشی
wildlife
حیوانات وحشی
semi barbarian
نیم وحشی
fellness
وحشی گری
uncivilly
وحشی بی ادب
mustang
اسب وحشی
uncivil
وحشی بی ادب
grossing
وحشی توده
grossest
وحشی توده
manlike
جنس نر وحشی
brent
یکجورغاز وحشی کوچک
mallards
نوعی مرغابی وحشی
buffs
گاو وحشی زردنخودی
gooseberry bush
درخت انگور وحشی
ruffianly
گردن کلفت وحشی
wild parsley
انواع هویج وحشی
greylag
غاز وحشی اروپایی
wild beasts
جانوران وحشی وحوش
barbarise
وحشی گری کردن
barbarize
بیگانه یا وحشی شدن
mallard
نوعی مرغابی وحشی
buff
گاو وحشی زردنخودی
marijuana
تنباکوی وحشی بیابانی
leopards
پلنگ گربه وحشی
feral
حیوان شکاری وحشی
leopard
پلنگ گربه وحشی
madcap
ادم بی پروا و وحشی
sheldrake
اردک وحشی دریایی
styrax
بوته وحشی جاوی
perfection of savagery
کمال وحشی گری
brutal
حیوان صفت وحشی
perfection of savagery
نهایت وحشی گری
wildfowler
شکارچی غاز وحشی
troglodyte
انسانهای غارنشین وحشی
caprifig
درخت انجیر وحشی
the african savages
وحشی های آفریقا
marihuana
تنباکوی وحشی بیابانی
ferocity
وحشی گری سبعیت
barbarians
ادم وحشی یابربری
barbarian
ادم وحشی یابربری
catamount
ادم پس کوهی و وحشی صفت
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
wild eyed
دارای چشمان وحشی وخیره
passenger pigeon
کبوتر وحشی امریکای شمالی
brutalizing
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized
وحشی یا حیوان صفت کردن
catamountain
ادم پس کوهی و وحشی صفت
brutalize
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises
وحشی یا حیوان صفت کردن
charreada
سواری مکزیکی اسب وحشی
brutalised
وحشی یا حیوان صفت کردن
reclaim animal
حیوانات وحشی تربیت شده
polecat
موش خرمای وحشی اروپایی
polecats
موش خرمای وحشی اروپایی
masterwort
سنبل ختایی جاوه وحشی
saddle bronc riding
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
zootechnics
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
cougar
گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
cougars
گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
to have the wild stag's foot
<idiom>
در چابکی پای آهوی وحشی داشتن.
zootechny
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
diana
الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
vehicle
خودرو
vehicles
خودرو
self grown
خودرو
automotive
خودرو
self driven
خودرو
autos
:خودرو
auto
:خودرو
self propelled
خودرو
four by four
خودرو 4 در 4
self propelling
خودرو
motor vehicle
خودرو
locomobile
خودرو
automobile
خودرو
automobiles
خودرو
adventive
خودرو
roughrider
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
agriology
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
kheda
کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
escalator
پلکان خودرو
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
پیچیدن
[با خودرو]
motor vehicle
خودرو موتوری
moving stairway
پلکان خودرو
personnel carrier
خودرو نفربر
to ride in the car
با خودرو رفتن
to use the car
با خودرو رفتن
liftruck
خودرو بالابر
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
propeller shaft
گاردان خودرو
locomobile
گردونه خودرو
bumper bar
سپر خودرو
propeller
گاردان خودرو
moving staircase
پلکان خودرو
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
weedy
هرز خودرو
vehicular
مربوط به خودرو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com