English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
mauser یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
Other Matches
nordenfelt یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
patented حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
maud یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
newmarket یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
rifle salute احترام با تفنگ سلام با تفنگ
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
I have a tooth abscess. دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
Germanic المانی
germain ) : المانی
jerry المانی
germanize المانی کردن
high dutch زبان المانی
germanization المانی شدن
hans المانی یاهلندی
German measles سرخجه المانی
alemannic لهجهء مخصوص المانی
wagnerite پیرو واگنرموسیقیدان المانی
teutonize به المانی ترجمه کردن
panzer لشگر زرهی المانی
land grave کنت قدیم المانی
schnauzer سگ " تری یر "المانی نژاد
gotha یکجورهواپیمای بزرگ المانی
wagnerian پیرو واگنرموسیقیدان المانی
germanize المانی ماب کردن
pfennig مسکوک مسی المانی
fokker یکجورهواپیمای جنگی المانی
germanity صفات ویژه المانی
hun مخرب تمدن المانی
junker اصیل زاده المانی
germanist دانشمند فرهنگ و زبان المانی
Gothic حروف سیاه قلم المانی
kummel نوشابه المانی زیره دار
doberman pinscher سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
junker جوان نجیب زاده المانی
germanism اصطلاحات ویژه زبان المانی
goth یکی از اقوام المانی قدیم بربری
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
landgravine لقب برخی از شاهزادگان المانی است
thaler یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
lansquenet سربازپیاده مزدورو المانی در سده هفدهم
hegelianism مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
pfenin سکه مس المانی که ارزش ان برابراست با یک صدم ARK
jack johnson د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
Marxism روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
minnesinger شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
landgrave لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
contrivances اختراع
contrivance اختراع
contraption اختراع
mintage اختراع
device اختراع
excogitation اختراع
patent right حق اختراع
contraptions اختراع
devices اختراع
patented حق اختراع
invention اختراع
patent حق اختراع
patenting حق اختراع
patents حق اختراع
minted اختراع کردن
fictions داستان اختراع
artifices اختراع نیرنگ
artifice اختراع نیرنگ
invents اختراع کردن
inventing اختراع کردن
fiction داستان اختراع
invent اختراع کردن
mints اختراع کردن
minting اختراع کردن
inventive power قوه اختراع
inventive power هوش اختراع
mint اختراع کردن
inventiveness قوه اختراع
inventiveness هوش اختراع
invented اختراع کردن
inventive اختراع کننده
to patent an invention ثبت اختراع
invention of the aeroplane اختراع هواپیما
patenting حق تثبیت اختراع
appliances تمهید اختراع
patents حق ثبت اختراع
patents حق تثبیت اختراع
forgetive اختراع کننده
make something up <idiom> اختراع کردن
pull out of a hat <idiom> اختراع کردن
patent حق تثبیت اختراع
drum up <idiom> اختراع کردن
appliance تمهید اختراع
patenting حق ثبت اختراع
inventible قابل اختراع
invenit اختراع کرد
patented حق تثبیت اختراع
patented حق ثبت اختراع
patent حق ثبت اختراع
patented حق ثبت اختراع پروانه
best thing since sliced bread <idiom> [یک نوآوری یا اختراع خوب]
coins اختراع وابداع کردن
coin اختراع وابداع کردن
forgetive دارای هوش اختراع
figments سخن جعلی اختراع
figment سخن جعلی اختراع
patents حق ثبت اختراع پروانه
patents اختراع ثبت شده
patent اختراع ثبت شده
patenting اختراع ثبت شده
patented اختراع ثبت شده
patenting حق ثبت اختراع پروانه
contrivable اختراع کردنی اندیشیدنی
ingenuity امادگی برای اختراع
patent حق ثبت اختراع پروانه
patentee صاحب اختراع ثبت شده
patentee ذینفع اختراع به ثبت رسیده
patentee صاحب اختراع ثبت شدن
patentee ذینفع اختراع ثبت شده
trump up <idiom> ساختن ،درمغز اختراع کردن
europatents حق اختراع قابل قبول دراروپا
atentee صاحب اختراع ثبت شده
daedal دارای هوش اختراع پیچیده
CERN یس که www اولین آنجا اختراع شد
compass نقشه کشیدن اختراع کردن
It sinds into insignificance beside his invention . این درمقابل اختراع اوهیچ است
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
europatents اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
newest وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
contraption تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
new وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newer وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new- وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
ajeeb دستگاه شطرنجبازمکانیکی به اختراع چارلزارثر هاپر در 8681
cook up <idiom> اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
squat وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
ashkenazim عنوان یهودیان المانی که در مقابل سفارادی که به یهودیان اسپانیا وپرتقال اطلاق میشود
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
teutonic از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
alike یکجور
homogeneous یکجور
pan pipe یکجور نی
pandean pipe یکجور نی
morse alphabet or code الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
lambs wool یکجور نوشابه
onion couch یکجور جو وحشی
mignonette یکجور گل میخک
trebucket یکجور ترازو
trebuchet یکجور ترازو
onion grass یکجور جو وحشی
aigret یکجور ماهیخوار
osborne یکجور بیسکویت
sheers یکجور جرثقیل
sheer legs یکجور جرثقیل
cracker یکجور شیرینی
griffon یکجور لاشخور
petard یکجور ترقه
pair royal سه برگ یکجور
cold cream یکجور مرهم
lampereel یکجور ماهی
custard pie یکجور شیرینی
dutchmans یکجور گل ساعت
snow flake یکجور گل حسرت
lewis gun یکجور مسلسل
double pair royal چهارطاس یکجور
pair royal سه سر سه طاس یکجور
moloch یکجور سوسماراسترالیایی
elephant'sgrass یکجور لویی
pandore یکجور سه تار
nonsuch یکجور یونجه
costrel یکجور قمقمه
crackers یکجور شیرینی
polyanthus یکجور نرگس
Jaffa یکجور پرتغال
rubicelle یکجور یاقوت
lotuses یکجور نیلوفرابی
gleek سه برگ یکجور
lotus یکجور نیلوفرابی
pippin یکجور سیب
lotos یکجور نیلوفرابی
sand fly یکجور پشه ریز
double pair royal چهار برگ یکجور
mayweed یکجور بابونه بدبو
deer tiger یکجور یوز امریکایی
busbies یکجور کلاه پوستی
busby یکجور کلاه پوستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com