Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
sleuth hound
یکجور سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
Other Matches
bloodhounds
نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
bloodhound
نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
psilosis
یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
bird of paradise
یکجور مرغ که پرهای بسیارزیبایی دارد
birds of paradise
یکجور مرغ که پرهای بسیارزیبایی دارد
miller thumb
یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
matral
وابسته به نرم شامه یا سخت شامه
lewis
یکجور اسباب سنگ بلند کنی که زبانه دم فاختهای دارد
ivy geranium
یکجور شمعدانی عطر که برگهایی مانند برگهای پاپیتال دارد
halma
یکجور بازی روی صفحهای که 652 خانه چارگوش دارد
lignum vi tae
یکجور درخت گرمسیری صمغ دار درامریکاکه چوب سختی دارد
opah
یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
maud
یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
newmarket
یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
membrance
شامه
patagium
شامه
membrane
شامه
smells
شامه
smelling
شامه
smell
شامه
membranes
شامه
meninx
شامه مخ
velum
شامه
pleura
شش شامه
flair
شامه سگ
pellicle
شامه
smelled
شامه
pericardium
برون شامه دل
anosmia
فقدان حس شامه
rhinencephalon
مرکز شامه
olfactory nerve
عصب شامه
mater
نرم شامه
serous membrane
شامه ابکی
pleurotomy
برش شامه شش
olfaction
حس شامه بویایی
mucous membrance
شامه مخاطی
mucosa
شامه مخاطی
pleural
وابسته به شامه شش
endocardium
درون شامه دل
dura mater
سخت شامه
synovial membrane
شامه یاغشازلالی
pia mater
نرم شامه
piamater
نرم شامه
membran
شامه دار
mater
سخت شامه
evening pragen
نماز شامه
pericardial
وابسته به برون شامه دل
pericardiac
وابسته به برون شامه دل
quick scented
دارای شامه تیزیاتند
peritoneum
برون شامه روده ها
perichondrium
شامه غضروف پوش
pleurisy
اماس شامه ریه
keen scented
دارای شامه تیز
meningeal
وابسته به شامه مخ پاشامی
pericarditis
اماس برون شامه قلب
nosier
دارای شامه تیز فضول
nosy
دارای شامه تیز فضول
nosiest
دارای شامه تیز فضول
nosey
دارای شامه تیز فضول
pleurohepatitis
اماس شامه شش وجگر التهاب غشاریه وکبد
endocranium
سطح داخلی جمجمعه و سخت شامه مغز
sporting dog
سگ شکاری
hounds
سگ شکاری
hounding
سگ شکاری
hounded
سگ شکاری
hunting dog
سگ شکاری
accipital
شکاری
gun dog
سگ شکاری
gundogs
سگ شکاری
raptatorial
شکاری
deer hound
سگ شکاری
raptorail
شکاری
buckhound
سگ شکاری
raptatory
شکاری
gundog
سگ شکاری
feral
شکاری
hound
سگ شکاری
hunters
سگ شکاری
hunter
سگ شکاری
ratch
سگ شکاری
sport car
اتومبیل شکاری
shot gun
تفنگ شکاری
bows
کمان شکاری
canes venatici
سگان شکاری
birds of prey
مرغان شکاری
birds of prey
پرندگان شکاری
canum venaticorum
سگان شکاری
terrier
سگ بویی شکاری
hunter
اسب یا سگ شکاری
staghound
تازی شکاری
blood
سگ شکاری و بوی خن
shotgun
تفنگ شکاری
game
جانور شکاری
accipiter
مرغ شکاری
game bag
خرجین شکاری
game fowl
مرغ شکاری
gazehound
نوعی سگ شکاری
terriers
سگ بویی شکاری
bowing
کمان شکاری
bowed
کمان شکاری
deer dog
تازی سگ شکاری
dogcarts
کالسکهی شکاری
dogcart
کالسکهی شکاری
sports car
اتومبیل شکاری
killer submarine
زیردریایی شکاری
sports cars
اتومبیل شکاری
Afghan Hound
سگ شکاری افغان
ravening
شکاری غاصب
shotguns
تفنگ شکاری
ravin
طعمه شکاری
hunters
اسب یا سگ شکاری
bow
کمان شکاری
capped watch
ساعت شکاری
marlin
ماهی شکاری بزرگ
fighter bomber
شکاری- بمب افکن
bird of prey
مرغ شکاری گوشتخوار
fighter cover
پوشش با هواپیماهای شکاری
raven
شکار طعمه شکاری
venatic
وابسته بشکار شکاری
beagle
تازی شکاری پاکوتاه
pointers
سگ شکاری یابنده شکار
field trial
مسابقه تازیهای شکاری
accipitrine
ازجنس باز شکاری
venatical
وابسته بشکار شکاری
pointer
سگ شکاری یابنده شکار
huntsman
مدیر تازیهای شکاری
huntsmen
مدیر تازیهای شکاری
beagles
تازی شکاری پاکوتاه
chaser
مفتش هواپیمای شکاری
doublcd barrcled shot
تفنگ شکاری دو لول
high power
تفنگ شکاری بزرگ
chasers
مفتش هواپیمای شکاری
feral
حیوان شکاری وحشی
ravens
شکار طعمه شکاری
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
sporterize
تبدیل تفنگ نظامی به شکاری
goshawk
باز بال کوتاه شکاری
gordon setter
نوعی سگ شکاری سیاه رنگ
saker
باز شکاری در اروپای قدیم
golden retriever
سگ شکاری طلایی رنگ دورگه
accipitrine
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
predacious
شکاری تغذیه کننده از شکار
small game
پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
irish wolfhound
سگ شکاری بزرگ وقوی هیکل
predaceous
شکاری تغذیه کننده از شکار
basset
نوعی سگ شکاری پا کوتاه برون زد
salmi
خورش باگوشت مرغ شکاری
upland game
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
setters
توله شکاری وپشمالوی بویی اهنگساز
setter
توله شکاری وپشمالوی بویی اهنگساز
glede
انواع پرندگان یامرغان شکاری مخصوصازغن یا چالاقان
to hark back
برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
wing shooting
شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
pan pipe
یکجور نی
pandean pipe
یکجور نی
homogeneous
یکجور
alike
یکجور
hunter killer
نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
pair royal
سه سر سه طاس یکجور
pair royal
سه برگ یکجور
trebuchet
یکجور ترازو
griffon
یکجور لاشخور
pandore
یکجور سه تار
lotus
یکجور نیلوفرابی
trebucket
یکجور ترازو
gleek
سه برگ یکجور
mignonette
یکجور گل میخک
onion grass
یکجور جو وحشی
cracker
یکجور شیرینی
onion couch
یکجور جو وحشی
lampereel
یکجور ماهی
lewis gun
یکجور مسلسل
sheer legs
یکجور جرثقیل
rubicelle
یکجور یاقوت
sheers
یکجور جرثقیل
lotos
یکجور نیلوفرابی
lambs wool
یکجور نوشابه
osborne
یکجور بیسکویت
snow flake
یکجور گل حسرت
cold cream
یکجور مرهم
crackers
یکجور شیرینی
custard pie
یکجور شیرینی
double pair royal
چهارطاس یکجور
polyanthus
یکجور نرگس
dutchmans
یکجور گل ساعت
nonsuch
یکجور یونجه
petard
یکجور ترقه
elephant'sgrass
یکجور لویی
Jaffa
یکجور پرتغال
costrel
یکجور قمقمه
aigret
یکجور ماهیخوار
lotuses
یکجور نیلوفرابی
moloch
یکجور سوسماراسترالیایی
pippin
یکجور سیب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com