English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
albatross یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatrosses یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
Other Matches
man darin duck یکجور مرغابی کاکل دار که اصل ان از چین است
acalephe خانواده گزنه دریایی
sea asparagus یکجور خرچنگ دریایی
paterfamilias بزرگ خانواده
goodman بزرگ خانواده
matchet یکجور کارد بزرگ درامریکا
petronel یکجور تپانچه بزرگ که سواره نظام شدههای 61و 71بکارمیبردند
puff adder یکجور افعی بزرگ افریقایی که چون برانگیخته شودتنش بادمیکند
megascope یکجور فانوس شعبده که تصویرهای بزرگ روی پرده می اندازد
ichthyosaurus یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
megapode یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
opah یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
orc جانور بزرگ دریایی
orca جانور بزرگ دریایی
rosefish ماهی بزرگ وخوراکی دریایی
long sea دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
leather back لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
leviathans جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathan جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
maud یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
newmarket یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
rule the roost <idiom> عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
drakes مرغابی نر
drake مرغابی نر
ducked مرغابی
redshank مرغابی
duckings مرغابی
duck مرغابی
ducks مرغابی
goldeneye نوعی مرغابی
ducking شکار مرغابی
gaggle دسته مرغابی
kingduck مرغابی شمالی
scoter مرغابی سیاه
duckling جوجه مرغابی
sarcelle مرغابی جره
teal مرغابی جره
eider مرغابی شمالی
gaggles دسته مرغابی
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
horned grebe مرغابی شانه بسر
smew مرغابی شمال اروپاواسیا
mallards نوعی مرغابی وحشی
mallard نوعی مرغابی وحشی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
decoy duck مرغابی ای که مرغان دیگررابدام میاندازد
grebe اسفرود بی دم مرغابی شابه بسر
ducker غوطه خور مرغابی گیر
eiderdown پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
eiderdowns پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
marionette عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
marionettes عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
crepuscular birds مرغابی که درسرخی شامگاه بیرون می اید
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
frigate bird مرغابی دریاهای گرمسیری که بالهای بلندقوی دارد
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
pass shooting شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
gens خانواده
menage خانواده
families خانواده
wife خانواده
households خانواده
household خانواده
ilk خانواده
clans خانواده
clan خانواده
family خانواده
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
homogeneous یکجور
alike یکجور
pandean pipe یکجور نی
pan pipe یکجور نی
turnicidae خانواده بلدرچین
strips موسس خانواده
royalties از خانواده سلطنتی
broken homes خانواده گسیخته
gas family خانواده گاز
broken home خانواده گسیخته
royalty از خانواده سلطنتی
motorola 000 family خانواده موتورولا
the girls دخترهای یک خانواده
schizogenic family خانواده اسکیزوفرنی زا
family budget بودجه خانواده
patriarch رئیس خانواده
patriarchs رئیس خانواده
sheik رئیس خانواده
to maintain one's family خانواده خود را
nations خانواده طایفه
nation خانواده طایفه
patronymic family خانواده پدرنامی
horseflesh خانواده اسب
crustacean خانواده خرچنگ
paterfamilias سالار خانواده
clansman عضو خانواده
sheikh رئیس خانواده
sheikhs رئیس خانواده
sheiks رئیس خانواده
font family خانواده فونت
clannishness خانواده پرستی
mustelidea خانواده سمور
matriarch رئیسه خانواده
matriarchs رئیسه خانواده
family doctor پزشک خانواده
crustaceans خانواده خرچنگ
subfamily خانواده فرعی
lanthanide series خانواده لانتانیدها
familial مربوط به خانواده
batrachia خانواده غوکان
citrus خانواده مرکبات
computer family خانواده کامپیوتر
family doctors پزشک خانواده
extended family خانواده گسترده
circuit family خانواده مداری
turnix خانواده بلدرچین
crustaceous خانواده خرچنگ
crustacea خانواده خرچنگ
family expenditure هزینه خانواده
cruciferae خانواده چلیپاییان
matronymic family خانواده مادرنامی
apiaceae خانواده چتریان
member of a family عضو خانواده
arachnida خانواده کارتنه
family of computers خانواده کامپیوترها
accipitres خانواده لاشخوران
family therapy خانواده درمانی
ecomania بیزاری از خانواده
home visit بازدید خانواده
family law حقوق خانواده
patriarchate ریاست خانواده
culicidae خانواده پشه
zinnia خانواده گل اهاری
actinide series خانواده اکتینیدها
family structure ساخت خانواده
nuclear family خانواده هستهای
family planning تنظیم خانواده
nuclear families خانواده هستهای
type font خانواده حروف
consanguine family خانواده هم خون
culex خانواده پشه
bring home the bacon <idiom> نانآور خانواده
penates خدایان خانواده
conjugal family خانواده زن و شوهری
dutchmans یکجور گل ساعت
custard pie یکجور شیرینی
cracker یکجور شیرینی
pippin یکجور سیب
griffon یکجور لاشخور
pair royal سه برگ یکجور
nonsuch یکجور یونجه
onion grass یکجور جو وحشی
snow flake یکجور گل حسرت
pandore یکجور سه تار
crackers یکجور شیرینی
lotos یکجور نیلوفرابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com