Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
English
Persian
one or other of you lies
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
Search result with all words
She is a habitual liar.
روی عادت دروغ می گوید
only death does not tell lies
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
Other Matches
perjurer
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fibs
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser
دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fib
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury
قسم دروغ گواهی دروغ
it is said in the bible that
در کتاب مقدس می گوید یامینویسد که
my ears burn
گویی کسی از من سخن می گوید
He swears like a trooper.
آدم بد دهنی است (فحش وناسزا می گوید )
My sister says she's looking forward to meeting you.
خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
anthropomorphic software
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
attention code
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
dos
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
pipe
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
dynamic
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamically
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
meter power supply
امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
fibs
دروغ
fibbed
دروغ
fibbing
دروغ
equivocation
دروغ
calumnies
دروغ
calumny
دروغ
falsehood
دروغ
false accusation
دروغ
fibster
دروغ گو
perjurious
دروغ
fib
دروغ
lie
دروغ
lied
دروغ
falsity
دروغ
fables
دروغ
fable
دروغ
false
دروغ
untrue
دروغ
lies
دروغ
falsehoods
دروغ
lied
:دروغ گفتن
to lie in one's throat
دروغ شاخدارگفتن
falseness
دروغ بودن
false oath
سوگند دروغ
false oath
قسم دروغ
fairy tale
دروغ شاخدار
lies
:دروغ گفتن
leasing
دروغ گویی
to tell a lie
دروغ گفتن
disinformation
دروغ پراکنی
bungs
ساقی دروغ
bunging
ساقی دروغ
bunged
ساقی دروغ
fictitiousness
بخودبستگی دروغ
jack o' lantern
دروغ نور
jactation
دعوی دروغ
jactitation
دعوی دروغ
ruise
اخبار دروغ
lay to
دروغ گفتن
lie detector
دروغ سنج
pseudology
دروغ گویی
pseudologia fantastica
دروغ پردازی
swearword
قسم دروغ
taradiddle
دروغ کوچک
to give the lie to
دروغ در اوردن
it proved false
دروغ درامد
to forge a lie
دروغ بافتن
thumper
دروغ شاخدار
they suspect him of lying
دروغ باومیبرند
in reproof of lying
درنکوهش دروغ
lie
دروغ گفتن
tarradiddle
دروغ کوچک
white lies
دروغ مصلحتآمیز
it proved false
دروغ بود
pathometer
دروغ سنج
bung
ساقی دروغ
equivocated
دروغ گفتن
belie
دروغ گفتن
belied
دروغ گفتن
belies
دروغ گفتن
belying
دروغ گفتن
equivocates
دروغ گفتن
equivocating
دروغ گفتن
prevaricate
دروغ گفتن
prevaricated
دروغ گفتن
prevaricates
دروغ گفتن
prevaricating
دروغ گفتن
equivocate
دروغ گفتن
gab
دروغ گفتن
fictions
وهم دروغ
A pack of lies .
یک مشت دروغ
to invent stories
دروغ ساختن
falsehood
سخن دروغ
falsely
بطور دروغ
to spin yarns
دروغ ساختن
whiff
دروغ گفتن
fairy tales
دروغ شگفتانگیز
fairy tale
دروغ شگفتانگیز
fairy tales
دروغ شاخدار
falsehoods
سخن دروغ
weasels
دروغ گفتن
fiction
وهم دروغ
A transparent (blatant)lie.
دروغ شاخدار
white lies
دروغ سفید
weasel
دروغ گفتن
white lie
دروغ سفید
travellers tell fine tales
جهاندیده بسیارگوید دروغ
to persuade oneself
به خود دروغ گفتن
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
white lie
دروغ مصلحت آمیز
to lie like a gasmeter
دروغ بزرگ گفتن
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
to forswear oneself
سوگند دروغ خوردن
lie detector
دستگاه کشف دروغ
perjuring
سوگند دروغ خوردن
he lied to me
بمن دروغ گفت
forswearing
سوگند دروغ خوردن
false witness
گواهی یاشهادت دروغ
forswear
سوگند دروغ خوردن
forswears
سوگند دروغ خوردن
perjure
سوگند دروغ خوردن
perjure
گواهی دروغ دادن
whiff
دروغ در چیزی گفتن
fabulously
بشکل افسانه یا دروغ
perjuring
شهادت دروغ دادن
perjuring
قسم دروغ خوردن
perjuring
گواهی دروغ دادن
perjure
قسم دروغ خوردن
perjures
شهادت دروغ دادن
perjures
قسم دروغ خوردن
perjures
گواهی دروغ دادن
he scorns to lie
از دروغ گفتن عاردارد
he tipped me the traveller
دروغ بمن گفت
perjure
شهادت دروغ دادن
falsism
سخن دروغ و بی مزه
to swore falsely
سوگند دروغ خوردن
it sounds false
دروغ بنظر میرسد
manswear
سوگند دروغ خوردن
perjures
سوگند دروغ خوردن
plumper
دروغ صرف سقوط
bouncer
دروغ بزرگ وفاحش
bouncers
دروغ بزرگ وفاحش
belying
دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
perjury
سوگند شکنی گواهی دروغ
belied
دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belie
دروغ دراوردن خیانت کردن
to scruple lying
از دروغ گفتن بیم داشتن
belies
دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
plumper
فربه کننده دروغ محض
jactitation of marriage
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
it seems to me he is lying
بنظرم میرسد دروغ میگوید
perjured
نقص عهد کرده دروغ
trump up
دروغ بافتن تهمت زدن
forsworn
سوگند دروغ یاد کرده
he lied to my face
توی چشم من دروغ گفت
mythomania
جنون دروغ یا اغراق گویی
polygraph
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
polygraphs
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
i would sooner die than lie
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
thumper
ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
perjurer
کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
now this man was lying
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
perjured
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
suborn
به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
knight of the post
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
fraud
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
frauds
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
all folls day
روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com