Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
adapter
اجازه نصب در سوکت میدهد
adapter
کارت واسط جانبی که به وسایل ناهماهنگ امکان ارتباط میدهد
adapter
وسیله الکترونیکی
adapter
وسیلهای که واسط CPU و یک یا چند کانال ارتباطی است
adapter
در کامپیوتر که حاوی دستورات نرم افزاری مبدل به سیگنالهای الکتریکی است تا گرافیک را در صفحه تصویر متصل به آن نشان دهد
adapter
کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد
adapter
وسیلهای که به دو یا چند وسیله ناهماهنگ اجازه اتصال میدهد
adapter
تطبیق دهنده
adapter
دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
adapter
رابط
adapter
سازوارگر
adapter
وفق دهنده
adapter
جرح و تعدیل کننده
adapter
تبدیل
adapter
مبدل
adapter
اداپتر
adapter
تطبیق کننده
adapter
وفق دهنده اداپتور
motor adapter
مقراتصال موتور
adapter toolholder
ابزارگیر تطبیق دهنده
adapter arbor
میله تطبیق دهنده
motor adapter
پایههای اتصال موتور
line adapter
وفق دهنده خطی
line adapter
اداپتور خطی
line adapter
وفق دهنده خط
video adapter
وفق دهنده بصری
enlarging adapter
رابط فزاینده
display adapter
اداپتور صفحه نمایش
data adapter
وفق دهنده داده
plug adapter
دوراهیپریز
channel adapter
تطبیق دهنده کانال
adapter flange
فلانژ تطبیق دهنده
adapter sleeve
پوسته تطبیق دهنده
adapter bearing
یاطاقان تطبیق دهنده
adapter boards
برد تطبیق دهنده
adapter booster
غلاف تطبیق دهنده
adapter booster
چاشنی خوران
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
peripheral course
دوره امادگی نظامی
peripheral
برنامه یا تابع واسط
peripheral
جنبی
peripheral
باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
peripheral
دستگاه جانبی
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
peripheral
مشابه 7489
peripheral
فرام میکند
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
peripheral
انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی
peripheral
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
peripheral
1-سخت افزار
peripheral
بخش کوتاه برنامه کامپیوتری که به کاربر امکان دستیابی و کنترل ساده وسیله جانبی میدهد
peripheral
خروجی یا ذخیره سازی که توسط CPU کنترل میشود
peripheral
وسیله ورودی
peripheral
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
peripheral
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
peripheral
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
peripheral
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند
peripheral
پیرامونی
peripheral
خارجی
peripheral
ثانوی
peripheral
دورهای وابسته به محیط
peripheral
وسیله مبدل سیگنالهای ورودی /خروجی و دستورات از کامپیوتر به قالب و پروتکل که رسانه جانبی بفهمد
peripheral
دوره امادگی
peripheral
نورس پیشرس
peripheral
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
peripheral
رسانه جانبی که با سرعت بالا با کامپیوتر کار میکند
peripheral
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
monochrome display adapter
اداپتور نمایش تک رنگ
color graphics adapter
وفق دهنده نگاره سازی رنگی
lamp bulb adapter
تبدیل لامپ
hercules graphics adapter
استاندارد برای آداپتور تک گرافیک با renolation بالا ساخت Hercules Carporation
ibm /a display adapter
IBاداپتور نمایش A/4158
hercules graphics adapter
وفق دهنده نگاره سازی هولوکس
conduit bushing adapter
تبدیل لوله حفاظ
peripheral controller
کنترل کننده جنبی
peripheral joint
اتصالجانبی
peripheral community
جامعه پیرامونیperipeteia
peripheral controller
کنترل کننده جانبی
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
peripheral driver
محرک جنبی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
peripheral device
دستگاه جنبی
peripheral nerves
اعصاب پیرامونی
peripheral unit
واحد جنبی
peripheral speed
سرعت محیطی
peripheral slots
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
peripheral processor
پردازشگر جنبی
peripheral resistance
مقاومت محیطی
interface
واسط
interface
وصل کردن از طریق رابط
interface
رابط
interface
که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
interface
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface
دفتر مشترک قسمتها
interface
فاصل
interface
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interface
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface
واسط واحد پردازش و باس IEEE
interface
استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface
وجه مشترک
interface
سطح مشترک
interface
میانجی
interface
کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface
یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
peripheral control unit
واحد کنترل جنبی
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
peripheral road
[British E]
شاهراه پیرامونی
peripheral highway
[American E]
شاهراه پیرامونی
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
peripheral nervous system
دستگاهعصبجانبی
parallel interface
رابط موازی
centronics interface
واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
serial interface
رابط سری
standard interface
واسطه استاندارد
standard interface
رابط استاندارد
user interface
میانجی کمکی
expansion interface
تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
electrical interface
تداخل الکتریکی
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
communication interface
میانجی ارتباطی
centronics interface
رابط موازی
friendly interface
ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
interface card
کارت رابط
general purpose interface
میانگیر همه منظوره
system v interface definition
تعریف میانجی سیستم 5
man machine interface
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
computer interface unit
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
MIDI interface card
کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
network interface card
کارت میانجی شبکه
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
input output interface
میانگیر ورودی- خروجی
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
graphical user interface
استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface
میانجی نگارهای کاربر
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
graphical user interface
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
general purpose interface bus
مسیر میانگیر همه منظوره
fibre distributed data interface II
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
fibre distributed data interface
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
musical instrument digital interface
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
small computer systems interface
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
mail application programming interface
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
enhanced system device interface
میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
mail application programming interface
مجموعه استانداردها
small computer system interface
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com