Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
Internet
ل طراحی
Internet
POP
Internet
شبکه گسترده بین المللی که انتقال داده و فایل را به همراه توابع پست الکترونیکی برای میلیونهای کاربر در جهان فراهم میکند. هر کسی میتواند از اینترنت استفاده کند. و نیز مراجعه شود به HTTP
Internet
مهندسی و مدیریت اینترنت است
Internet
جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
Internet
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای جدید اینترنت را پیش از اینکه به IETF مراجعه کنند بررسی میکند
Internet
بخشی از استاندارد TCP/IP که نحوه ارسال داده روی شبکه را بیان میکند
Internet
WWW
Internet
سیستمی که به چندین کاربر اجازه شرکت در محاوره میدهد که هر کاربر میتواند پیامی بفرستد و متن کاربر بعد را ببیند
Internet
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
Internet
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای اینترنت را تشخیص میدهد
Internet
SMTP
Internet
نرم افزار وب سرور سافت ماکرو سافت
Internet
شبکه جهانی اینترنت
Internet
- بیت یکتا که کامپیوترهایی که می خواهند به شبکه TCP/IP وصل شوند را مشخص میکند
internet pharmacy
داروخانه اینترنتی
activities
فعال یا مشغول بودن
activities
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activities
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activities
بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activities
چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
activities
فعالیت
activities
کار چابکی
activities
کنش وری
activities
قسمت یکان
activities
وفیفه
activities
کار
activities
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
activities
سازمان
activities
بخش
activities
اکتیوایی
activities
رکورد فعالیتهای انجام شده
activities
زنده دلی
activities
ماموریت عمل
taxable activities
فعالیتهای مشمول مالیات
to phase out their activities
فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
hostile activities
مخاصمات
nonmarket activities
فعالیتهای غیر بازاری
centre of activities
مرکز عملیات
To extend the scope of ones activities .
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
make work activities
فعالیتهای کاربر
chaplain activities fund
اعتبار امور مذهبی
chaplain activities fund
اعتبارمسجد
To get on board.
سوار کشتی شدن
across the board
شامل تمام طبقات
across the board
یکسره
to board out
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
go by the board
از ناو پرت شدن
on board
<idiom>
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
with whom do you board
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
i got it over board
انرادرکشتی اوردم
i/o board
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
to go on board
سوارکشتی شدن
by the board
از طرف پهلوی ناو
over the board
بازی شطرنج حضوری
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board
هیئت کمیسیون
board
کمیته تخته کار صفحه چارت
board
تخته حاوی نقشه
board
سوار
board
شدن
board
صفحه یامیز شطرنج
board
سکوی شیرجه
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
روکش کردن
board
هیئت ژوری
board
هیات
board
منزل کردن
board
تخته
board
تابلو
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board
میز غذا
board
غذای روی میز
board
اغذیه
board
میزشوریادادگاه
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
سوارشدن بکنارکشتی امدن
board
تخته پوش کردن
board
پانسیون شدن
board
جلد کردن تخته
board
مقوا
board
تابلوی امتیازات
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
above board
بی حیله
board
صفحه مدار
board
برد
above board
به طور آشکار
across the board
سرجمع
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
کشتی
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
switch board
صفحه تقسیم برق
skim board
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board
میز قفسه دار
side board
میز کناری
side board
میز پا دیواری
open board
صحنه خلوت شطرنج
side board
میز دم دستی
shoulder board
پیش فنگ
shoe board
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
ouija board
لوح احضار
sliding board
سرسره
on board spares
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
sliding board
سراشیبی
switch board
صفحه کلید برق یاتلفن
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
on board computer
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
straw board
مقوای ضخیم
story board
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board
تابلو وضعیت
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board
تابلوی وضعیت
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board
تخته شیرجه
on board regulation
تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
splash board
سپر پاشنه قایق
plotting board
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
selection board
هیات گزینش
seguin board
تخته سگن
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
playing the board
بازی بر صفحه
playing the board
بازی فی نفسه
sea board
دریاکنار
sea board
کناردریا
sea board
کناره دریا
scale board
تخته نازک
scaffold board
تخته زیر پا
scaffold board
تخته چوب بست
running board
تخته رکاب اتومبیل
runing board
رکاب
paste board
کارت
paste board
مقوا
sea board
خط ساحلی
populated board
یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
press board
مقوای فشرده
programmer board
برد برنامه ریز
particle board
نوتخته
range board
میز تنظیم مسافت
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
pack board
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
paddle board
تخته شنا
panel board
تابلوی برق
plotting board
پلاتینگ برد
particle board
تخته خرده چوب
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
for half board
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board
برای نیم پانسیون
for full board
برای تمام پانسیون
three ply board
تخته سه لا
To sweep the board .
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane.
سوار هواپیما شدن
sandwich board
آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board
میزاتو
half board
هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board
هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board
آبچکانفرفشوئی
chopping board
تختهسبزیو گوشت
board meeting
جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging
غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board
تختهحملونقل
skirting board
تختهپارچهای
route board
تختهتعیینمسیر
for full board
برای تختخواب و تمام وعده های غذا
managing board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board and lodging
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board
لب بام
clap-board
[تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board
[تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board
کمیته حاکمه
board of managers
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board of management
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
management board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
pressing board
تختهفشرده
placard board
تختهپلاکارد
wash board
تخته رختشویی
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
valley board
اب رو درهای
unpopulated board
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board
کف پله
top board
میز نخست شطرنج
to board a flight
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
to fall over board
ازکشتی پرت شدن
tilting board
صفحه کج شونده
thin board
لا
terminal board
تخته ترمینال
terminal board
تخته کلم
terminal board
محوراتصال سیمها
terminal board
تخته اتصال سیم
tea board
سینی
takeoff board
تخته پرش طول
system board
برد سیستم
wash board
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
louvre-board
سکویروزنهدار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com