Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
Dont get my back up.
نگذار آنرویم (روی سگه ) بالا بیاد
Other Matches
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).
خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
نمی دانم کدام گوری رفته است
Dont worry. Cheer up. Dont fret so much.
غصه نخور
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up .
شلوغش نکن
Dont kid yourself . dont delude yourself.
بیخود دلت را خوش نکن
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .
تو کجای کاری
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
طولش نده (زود باش )
You dont mean that ! you dont say !
نه با با ! ( جدی میگه ؟)
Why dont you come off it!
چرا دست بردار نیستی !
We dont know what become of him.
نمی دانیم چه؟ بسر ؟ آمد
Dont try to get out of it.
سعی نکن اززیرش دربروی
I dont exactly know.
درست نمی دانم
What is all this ? I dont get it .
نفهمیدم ( چی شد ) !
Is that so ?You dont say.
چه میگه ( جدا"اینطور است )
I dont know and I dont want to know .
نه می دانم ونه می خواهم بدانم
dont
طی کردن گذرانیدن
dont
کردن
dont
نمودن
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
Is that so ? You dont say.
نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
dont
بپایان رسانیدن
Dont let on that you know.
بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
I dont know what is what.
نمی دانم چی به چیه
I dont know what became of him .
نمی دانم چه بسرش آمد
How come we dont see you more pften?
چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
If I dont forget .
اگر یادم بماند ( نرود)
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
Am I not right?dont you agree with me ?
درست می گه یا نه ؟
dont mention it
چیزی نیست
Dont you dare tell anyone .
مبادا بکسی بگویی
I dont smoke at all.
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
dont care
بی تقاوت
dont mention it
اهمیت ندارد
dont you thouchit
مبادابه ان دست بزنید
Dont be sI'lly .
خودت را لوس نکن
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
Dont listen to him .
به حرف اوگوش نکن ( نده )
I dont wish ( want ) to malign anyone .
میل ندارم بد کسی را بگویم
I dont mean to intrude .
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
Dont brag about doing this and that .
اینقدر نگه فلان وچنان ( بهمان ) می کنم
Dont confuse me.
حواسم را پرت نکن
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
Why dont you leave me alone?
از جان من چه می خواهی ؟
i dont care a d.
مرا هیچ پروایی نیست
Dont mention it . You are welcome.
اختیار دارید (درمقام تعارف )
i dont want to be rushed
من نمیخواهم کار سرم بریزند
Does it matter if I dont come ?
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
if you dont object
اگر مانعی نیست
i dont meant it
جدی نگفتم
i dont meant it
مقصودی ندارم
If you dont mind my saying.
اگر از حرفم بدتان نیاید
if you dont object
اگر بدتان نمیاید
Why do you want to know ? dont be nosy.
می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
Such things just dont interest me.
توی این خطها نیستم
I dont mind the cold .
از سرما ناراحت نمی شوم
Dont stand on ceremony.
تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
These shoes dont fit me.
زنگ مدرسه خورده
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for .
برای نان شب معطل مانده ام
Dont be late for work.
دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
Dont talk to all and sundry.
با این وآن صحبت نکن
Dont spoil your appetite .
اشتهایم را خراب نکن ( کور نکن )
Dont breathe a word!
هیچی نگه!
The husband and wife dont get on together.
زن وشوهر باهم نمی سازند
Dont spoil the child .
بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
dont care a rap
ذرهای باک نداشته باشید
dont care a rap
هیچ پروا نداشته باشید
I wI'll fall behind with everything if I dont try hard .
اگر تلاش نکنم از کار وزندگه با زمی مانم
I'll eat my hat if I dont do it .
اگر اینکار رانکردم اسمم راعوض می کنم
I dont remember ( recall ) .
یادم نیست
I dont like such remarks one bit .
از این حرفها هیچ خوشم نمی آید
I dont have time to go to the movies .
فرصت نمی کنم به سینما بروم
i dont care a rush
مرا هیچ پروایی نیست
Dont stint the food .
سر غذااینقدر گه ابازی درنیاور
Dont let yourself get into bad habits.
به چیز های بد خودت راعادت نده
Dont make so much noise.
اینقدر سروصدانکن
I dont have an earthly chance.
کمترین شانس راروی زمین ندارم
I am counting(relying) on you, dont let me down.
روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
The doctors dont think she wI'll live.
پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
Dont rely on probabilities.
روی احتمالات متگی نباشید
i dont care a snap
مرا هیچ پروایی نیست
i dont care a pin
هیچ بمن مربوط نیست
Dont provoke me to talk.
دهانم را باز مکن!
Dont be a fool(an ass)
خر نشو ( عاقل با ش)
i dont care a pin
مرا پروایی نیست
Dont count (bank)on me.
روی من حساب نکنید
Dont meddle in my affairs .
درکارهای من فضولی نکن
His bowels dont move.
شکمش کار نمی کند
Why dont you join our group. ?
چرا به جمع ما نمی آیی ؟
back to back credit
اعتبار اتکایی
back to back housing
خانه ی پشت به پشت
Whishes dont wash the dishes.
<proverb>
آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
We dont have qualified personnel in this company.
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
I dont feel like work today.
جویای حال ( احوال ) کسی شدن
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
A thing you dont want is dear at any price.
<proverb>
چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines!
تو گفتی ومنهم باور کردن !
Shut up ! dont inter fere .
فضولی موقوف !
Forget it . dont give it a thought .
اصلا"فکرش راهم نکن
Dont forget to wind up your watch .
یادت نرود ساعتت راکوک کنی
Vegetables dont agree (disagree)with me .
سبزیجات به من نمی سازد
I dont have the slightest(faintest)idea.
روحم خبردار نیست
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today .
کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
Dont swim on a full stomach .
روی شکم شنا نکن
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Dont count your chickens before they are hatched.
جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
Dont neglect writing to your mother .
ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
They dont recognize your high-school diploma here.
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
I dont quite remembered to post (mail)your letter.
کاملا" بخاطرم ماند ( یادم نرفت ) که نامه تان را پست کنم
Keep stI'll. Stay put . Dont move.
تکان نخورید (حرکت نکنید )
You neednt worry . Dont bother your head.
خیالت راحت باشد
Who cares ? I dont give ( care ) a damn !
ولش
Dont stick your head out of the car window.
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
I dont feel well. I feel under the weather.
حالش طوری نیست که بتواند کار کند
at the back
در پشت
to back out of
جرزدن
Back and forth.
پس وپیش ( جلو وعقب )
You have to go back to ...
شما باید به طرف ... برگردید.
keep back
دفع کردن
keep back
جلونیایید
to back up
یاری یاکمک کردن
back up
دور زدن
[با اتومبیل]
out back
مایع روان شده
out back
چسب مایع
on the way back
در برگشتن
on ones back
بستری
look back
سر خوردن
look back
سرد شدن
to back out of
دبه کردن
I'll take back what i said.
حرفم را پس می گیرم
keep back
نزدیک نشوید
come back
دوباره مد شدن
to back up
با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
the back of beyond
دورترین گوشه جهان
To be taken a back.
جاخوردن ( یکه خوردن )
keep back
مانع شدن
get back
<idiom>
برگشتن
from way back
<idiom>
مدت خیلی درازی
behind his back
پشت سراو
come back
<idiom>
دوباره معروف شدن
come back
<idiom>
به فکر شخص برگشتن
come back
<idiom>
برگشتن به جایی که حالاهستی
(do something) behind someone's back
<idiom>
بدون اطلاع کسی
back out
<idiom>
زیر قول زدن
right back
بک راست
come back
برگشتن
get back at
<idiom>
صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
get off one's back
<idiom>
به حال خودرها کردن
go back on
<idiom>
به عقب برگشتن
back
فهرنویسی کردن
(a) while back
<idiom>
هفتها یا ماهای گذشته
take back
<idiom>
ناگهانی بدست آوردن
come back
بازگشت بازیگر
go back
برگشتن
Welcome back.
رسیدن بخیر
To back down .
کوتاه آمدن
get back
دوباره بدست اوردن
off one's back
<idiom>
توقف آزار رساندن
come back
بازگشتن
to come back
برگشتن
to back
روی چیزی شرط بستن
back
پشت را تقویت کردن
back
فهر
back
پشت نویسی کردن
back
تنظیم بادبان پشت کمان
back
مدافع خط میدان
back
بک
back
مدافع
back
پشتیبان
back
پشت چیزی نوشتن
back
سوارشدن
back
برپشت چیزی قرارگرفتن
back
بعقب رفتن بعقب بردن
back
پشتی کردن پشت انداختن
back
پشت ریختن پشت انداختن
back
سمت عقب
at the back of
به پشتی
at the back of
در عقب
at the back of
پشت
up and back
بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
with one's back to the w
درتنگناعاجزشده تک مانده درجنگ
to back out
[of]
دوری کردن
[از]
back
جهت مخالف جلو
back
کمک کردن
back
تابلویی در پشت کامپیوتر که اتصالات را به وسایل جانبی مثل کلید و چاپگر و واحد نمایش تصویر و mouse نگه می دارد
back
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
back
که یک باتری پشتیبان دارد
back
بدهی پس افتاده
back
پشت سر
back-up
تکمیل کردن
back-up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up
پشتیبانی یا کمک
back up
کپی گرفتن از فایل یا داده یا دیسک
back up
معکوس ریختن
back up
پشت قرار دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com