English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
Dont sidetrack the issue. خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
Other Matches
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up . شلوغش نکن
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool). خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
sidetrack از امر اصلی منحرف شدن
sidetrack جاده فرعی
Dont worry. Cheer up. Dont fret so much. غصه نخور
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . نمی دانم کدام گوری رفته است
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Dont kid yourself . dont delude yourself. بیخود دلت را خوش نکن
You dont seem to be with it . You dont know the half of it . تو کجای کاری
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. طولش نده (زود باش )
issue انتشار
issue ممر
issue موضوع دعوی
issue انتشار دادن صدور
issue افتتاح کردن
at issue موضوع بحث
of no issue بیهوده
of no issue بی نتیجه
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
over issue زیاد انتشاردادن
issue صادر کردن
issue نشریه فرستادن
issue عمل
issue نوع
issue نژاد
issue رواج دادن
issue بیرون امدن
issue انتشار دادن
issue ناشی شدن
issue صادر شدن
issue کردار اولاد
issue نتیجه بحث
issue پی امد
issue صدور مطلب
issue مسئله قضیه تحویل جنس
issue توزیع کردن
issue توزیع
issue خارج شدن
issue صادرکردن
issue مسئله
issue موضوع
issue موضوع شماره
issue بر امد
I dont know what became of him . نمی دانم چه بسرش آمد
Is that so ?You dont say. چه میگه ( جدا"اینطور است )
I dont know what is what. نمی دانم چی به چیه
Is that so ? You dont say. نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
I dont exactly know. درست نمی دانم
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
Dont let on that you know. بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
Dont try to get out of it. سعی نکن اززیرش دربروی
We dont know what become of him. نمی دانیم چه؟ بسر ؟ آمد
What is all this ? I dont get it . نفهمیدم ( چی شد ) !
You dont mean that ! you dont say ! نه با با ! ( جدی میگه ؟)
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
dont بپایان رسانیدن
dont نمودن
dont طی کردن گذرانیدن
dont کردن
issue [outcome] بر آمد
basic of issue مبنای توزیع
To settle the issue one way or the other. تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
issue [outcome] نتیجه [بحثی ]
fiduciary issue اسکناسهای اعتباری
issue [outcome] پایان
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on). صلاحت نیست با من طرف بشوی
I wI'll not comment on this issue. درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
back issue نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
unit of issue مبنای توزیع
issue a warning اخطار صادر کردن
This question is not at issue. بحث روی این موضوع نیست.
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
bond issue صدور اوراق قرضه
bank of issue بانک ناشر اسکناس
side issue مسئله فرعی
side issue موضوع فرعی
to die without issue بدون اولاد مردن
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
unit of issue واحد توزیع
to put to the issue در معرض داوری گذاشتن
to put to the issue بطور متنازع فیه مطرح کردن
loose issue تدارکات روباز
issue priority تقدم توزیع اماد
issue price قیمت اعلام شده
the German issue مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
issue pea داغ نخود
issue of law نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
issue of fact نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
issue note برگه صدور
issue a credit افتتاح اعتبار
issue commissary مسئول توزیع
issue a guarantee صدور ضمانتنامه
loose issue تدارکات خارج شده از بسته بندی
gratuitous issue لباس پیشکش
issue commissary کارپردازی یادفتر توزیع
general issue ملزومات ارتش
general issue تدارکات عمومی ارتش
issue priority ترتیب تقدم توزیع
to issue instructions دستور صادر کردن
gratuitous issue اماد پیشکشی
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
I dont wish ( want ) to malign anyone . میل ندارم بد کسی را بگویم
i dont care a d. مرا هیچ پروایی نیست
dont care بی تقاوت
if you dont object اگر مانعی نیست
if you dont object اگر بدتان نمیاید
i dont want to be rushed من نمیخواهم کار سرم بریزند
Dont be sI'lly . خودت را لوس نکن
Dont brag about doing this and that . اینقدر نگه فلان وچنان ( بهمان ) می کنم
I dont mean to intrude . قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
Dont confuse me. حواسم را پرت نکن
i dont meant it جدی نگفتم
Dont listen to him . به حرف اوگوش نکن ( نده )
Dont get my back up. نگذار آنرویم (روی سگه ) بالا بیاد
i dont meant it مقصودی ندارم
Why do you want to know ? dont be nosy. می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
If I dont forget . اگر یادم بماند ( نرود)
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
Does it matter if I dont come ? اشکالی دارد اگرنیایم ؟
If you dont mind my saying. اگر از حرفم بدتان نیاید
Why dont you leave me alone? از جان من چه می خواهی ؟
How come we dont see you more pften? چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
dont you thouchit مبادابه ان دست بزنید
dont mention it اهمیت ندارد
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
Dont you dare tell anyone . مبادا بکسی بگویی
We dont have it in stock . این جنس موجود نیست ( نداریم )
dont mention it چیزی نیست
Dont mention it . You are welcome. اختیار دارید (درمقام تعارف )
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
issue [of something] [ID card or check] صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
I feel relieved because of that issue! خیال من را از این بابت راحت کردی!
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
to carry something to a successful issue چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
free issue materials موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
To lock horns with someone. To take issue with someone. با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
free issue system سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
join issue with a person با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
he rode me off on a side issue نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
Such things just dont interest me. توی این خطها نیستم
Dont spoil the child . بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
These shoes dont fit me. زنگ مدرسه خورده
i dont care a rush مرا هیچ پروایی نیست
dont care a rap ذرهای باک نداشته باشید
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for . برای نان شب معطل مانده ام
I am counting(relying) on you, dont let me down. روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
I wI'll fall behind with everything if I dont try hard . اگر تلاش نکنم از کار وزندگه با زمی مانم
I dont remember ( recall ) . یادم نیست
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
Dont be a fool(an ass) خر نشو ( عاقل با ش)
Dont count (bank)on me. روی من حساب نکنید
i dont care a snap مرا هیچ پروایی نیست
i dont care a pin مرا پروایی نیست
i dont care a pin هیچ بمن مربوط نیست
Dont talk to all and sundry. با این وآن صحبت نکن
Dont rely on probabilities. روی احتمالات متگی نباشید
I'll eat my hat if I dont do it . اگر اینکار رانکردم اسمم راعوض می کنم
Dont stand on ceremony. تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
I dont like such remarks one bit . از این حرفها هیچ خوشم نمی آید
Why dont you join our group. ? چرا به جمع ما نمی آیی ؟
The husband and wife dont get on together. زن وشوهر باهم نمی سازند
Dont provoke me to talk. دهانم را باز مکن!
The doctors dont think she wI'll live. پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
I dont have time to go to the movies . فرصت نمی کنم به سینما بروم
Dont let yourself get into bad habits. به چیز های بد خودت راعادت نده
His bowels dont move. شکمش کار نمی کند
I dont mind the cold . از سرما ناراحت نمی شوم
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
Dont meddle in my affairs . درکارهای من فضولی نکن
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
Dont stint the food . سر غذااینقدر گه ابازی درنیاور
Dont be late for work. دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
Dont spoil your appetite . اشتهایم را خراب نکن ( کور نکن )
Dont breathe a word! هیچی نگه!
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
To stick to the main topic ( issue ). از موضوع اصلی خارج نشدن
To bring a matter to successful issue . کاری را به نتیجه رساندن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
Dont forget to wind up your watch . یادت نرود ساعتت راکوک کنی
Dont neglect writing to your mother . ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
Dont swim on a full stomach . روی شکم شنا نکن
We dont have qualified personnel in this company. دراین شرکت آدم حسابی نداریم
Dont count your chickens before they are hatched. جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
Shut up ! dont inter fere . فضولی موقوف !
Forget it . dont give it a thought . اصلا"فکرش راهم نکن
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
Whishes dont wash the dishes. <proverb> آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
I dont have the slightest(faintest)idea. روحم خبردار نیست
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines! تو گفتی ومنهم باور کردن !
I dont have one toman let alone a thousand tomans . هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Dont move . Hold it. Keep stI'll. بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
I dont feel like work today. جویای حال ( احوال ) کسی شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com