Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
He is a long time coming.
او
[مرد]
خیلی طولش می دهد
[دیر می کند]
.
Search result with all words
to be a long time in the coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Other Matches
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
The time is coming soon when ...
به زودی وقتش می رسد که...
long-time
دراز مدت
long-time
دیرین
They have had their differences for a long time .
مدنتهااست با هم اختلاف دارند
Hi stranger!Long time no see!
چه عجب ( که شمارادیدیم ) !
I havent seen you for a long time.
مدتها است که شما را ندیده ام
He held me up
[slowed me down]
for a long time.
او
[مرد]
من را خیلی معطل کرد.
I havent heard of her for a long time.
مدتها است از او خبری ندارم
(not) know if one is coming or going
<idiom>
نمی دانه چکار کند
up-and-coming
در جهش
up-and-coming
دارای آیندهی خوب
get what's coming to one
<idiom>
هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
up-and-coming
رو به رونق
up-and-coming
رو به ترقی
up-and-coming
در حال رشد
have it coming
<idiom>
سزاوار تنبیه بودن
coming
اینده
His coming here was quite accidental.
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
coming in speed
حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
to be coming up to meet
به طرف کسی رفتن
to be coming up to meet
به طرف کسی رفتن برای برخورد
You had it coming to you. serves you right.
چشمت کور
You asked for it. You had it coming.
حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
the tides ids coming up
جزرومد بالامی اید
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for .
برای نان شب معطل مانده ام
The deadline is coming closer.
مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer .
امسال تابستان می رویم کنار دریا
Things are coming to a critical juncture .
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring.
در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
طولش نده (زود باش )
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
Next Saturday . This coming Saturday.
شنبه دیگه
long-
:اشتیاق داشتن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
مناسب بودن
long-
طی مسافت زیاد توپ
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
long-
توپ بلند به اوت
long-
بلند
long-
مدت زیاد
get a long with you
بروپی کارت
long
بلند
long
طولانی
long
مدت زیاد
long-
دراز
long-
طولانی طویل
long-
مدید
long-
کشیده
long-
دیر گذشته ازوقت
long-
طولانی
How long will it take?
چقدر طول می کشد؟
not long a
مدتی نگذشته است
how long since is it?
چند وقت پیش بوده است
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
long on
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
how long since is it?
چندوقت است
come a long way
<idiom>
برنامه بزرگی ریختن
not long a go
همین تازگی ها
not long a
چندوقت پیش
how long
تاکی تاچه وقت چقدر
as long as
<idiom>
به شرط اینکه ،به این شرط که
so long
خدا حافظ
long little
زنده باد
long little
پاینده باد
for long
خیلی
for long
مدت زیادی
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
it will not take long
نخواهدکشید
it will not take long
طولی
not long a go
چندی پیش
long
توپ بلند به اوت
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
To wish (long) for something.
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
long a
مدت مدیدی بعد
to say so long to somebody
با کسی خداحافظی کردن
long a
مدتهاپس ازان
long a go
مدتی پیش
long a go
مدت زیادی پیش
at long last
بالاخره
at long last
عاقبت
at long last
اخرالامر
as long as
ازوقتی که
very long
برد خیلی زیاد
before long
بزودی
before long
بهمین زودی
very long
شعاع عمل زیاد
long course
استخر 05 متر
as long as
از زمانیکه
as long as
بمدت طولانی
as long as
بشرطی که
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
مناسب بودن
so long as
مادامی که بشرطی که
so long as
تاوقتی که
so long
بامیددیدار
long
کشیده
long
مدید
long
طولانی طویل
See you again . So long.
به امید دیدار
long
:اشتیاق داشتن
long
دیر گذشته ازوقت
long
طی مسافت زیاد توپ
as long as
تا زمانیکه بمقدار زیاد
I've known her at least as long as you have.
آشنایی من با او
[زن]
کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او
[زن]
است.
long
دراز
long tom
تغار یا فرف مخصوص طلاشویی
long tom
توپ دریایی دور رس یاساحلی
long thrust
تک نفوذی طولانی یادوردست
long-drawn-out
طویل
long-drawn-out
بیش از اندازهی طولانی
to pound a long
سنگین رفتن
long-drawn-out
دور و دراز
to take long views
دور اندیشی کردن
long thrust
وضعیت سخمه بلند
long-standing
دیرین
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
long suffering
رنج کش
long suffering
رنجبر
long suffering
زحمت کش
long suffering
سختی کش
long suffering
بردباری رنجبری
long suffering
زحمت کشی
long term
دراز مدت
long term
طویل المدت
long term
بلند مدت
long-standing
از مدتها پیش
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
long thrust
سخمه بلند
long haired
علاقمندی غیر عقلانی دارای موی بلند
long tom
درخت الواراسترالیایی
long ton
تن بزرگ
ere long
بزودی
not long ago
اخیرا
not long ago
چندی پیش
of long continvance
دیرپای
of long continvance
ماندگار
of long duration
دیرپای
take long views
دوراندیش بودن
the long and the short of it
<idiom>
نتیجه کلی
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
of long duration
مدید
of long standing
طولانی
long billed
درازنوک
of long standing
بادوام
ere long
قریبا
long windedness
پرگویی
first long period
تناوب بزرگ اول
long ton
تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم
long tongue
وراجی
to pound a long
کوبیدن و رفتن
to draw the long
اغراق گفتن
long tongue
پر حرفی
long wind
دراز نفسی
long wind
طاقت زیاد دویدن
long windedness
روده درازی
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
night long
از سر شب تا بامداد
the long robe
پیشه قضائی
the long robe
لباس قضائی
second long period
تناوب بزرگ دوم
long splice
پیوند بلند
long measure
اندازه درازا
long headed
زیرک
long headed
سر دراز
long head
زیرکی
long head
دوراندیشی
life long
برابر با یک عمر
life long
شریک عمر مادام العمری
long haul
خط سیر بلند
long haul
دور برد
long haul
دور
long haired
hippie
long ago
مدتی پیش
long headed
عیار
long headed
درازسر
long live
پاینده باد
long live
زنده باد
long legged
پادراز
long legged
چهار پایه
long leg
یکی از مواضع توپگیر پشت میله ها
long jumper
پرنده
long iron
چوبهای شماره 1 و 2 و 3برای ضربههای طولانی
long integer
عدد صحیح که با چندین بایت داده نمایش داده شود
long house
ماوای همگانی
long house
مسکن
long hop
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
long ago
مدت زیادی پیش
long ball
پرتاب از دور به دروازه
long bill
نوک دراز
long dated
طویل المدت
long dozen
سیزده عدد
long eared
گوش دراز
long eared
درازگوش
long face
لب و لوچه افتاده
long filename
حرف
long game
بازی با لزوم ضربههای طولانی
long green
اسکناس پشت سبز
long green
دلار کاغذی پشت سبز
long haired
مشتاق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com