Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (2 milliseconds)
English
Persian
He is closed -fisted.
<proverb>
آدم خسیسى است .
Search result with all words
closed
محصور
closed
مسدود
closed
محرمانه بسته
closed
ممنوع الورود
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed
بسته
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed circuit
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuit
تلویزیون مداربسته
closed circuit
مدار بسته
closed circuits
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
تلویزیون مداربسته
closed circuits
مدار بسته
closed shop
سیستم بسته
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
سیستم بسته
closed shops
با کارکردانحصاری
closed shops
موسسه کارشناسی
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
abel closed tester
دستگاه ابل
closed area
منطقه بسته
closed area
منطقه ممنوعه
closed bus system
سیستم گذر بسته
closed chain
زنجیر حلقهای
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
closed circuit tunnel
تونل مدار بسته
closed coil armature
ارمیچر مدار بسته
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
closed defence
دفاع بسته در روی لوپس
closed economy
اقتصاد بسته
closed file
ستون بسته
closed file
فایل بسته
closed fist
مشت بسته
closed footed magnet
اهنربای چنبری
closed formation
فرم بسته پیادهای
closed game
بازی بسته
closed group
گروه بسته
closed height
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed indent
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed joint
کوربند
closed loop
حلقه بسته
closed loop
حلقه مسدود
closed loop gain
بهره تقویت درطبقه بسته
closed magnetic circuit
مدار مغناطیسی بسته
closed magnetic core
هسته مغناطیسی بسته
closed mind
ذهن بسته
closed mortgage
سند رهنی غیر ازاد
closed network
شبکه بسته
closed routine
روال بسته
closed sea
دریای غیر ازاد
closed sea
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed season
فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed society
جامعه بسته
closed stock
اجناس ذخیره
closed stock
اجناس انبارشده ثابت
closed subroutine
زیرروال بسته
closed subroutine
زیرروال مسدود
closed system
نظام اقتصادی بسته
closed system
منزوی
closed system
نظام بسته
closed system
سیستم بسته
closed system
سازگان بسته
closed traverse
خطوط متقاطع
closed traverse
پیمایش بسته
closed universe
جهان بسته
closed universe
جهان متناهی
closed variation
واریاسیون بسته
closed variation
دفاع تاراش
cubic closed packed structure
ساختار مکعبی تنگچین
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
closed to bicycles
دوچرخهسواریممنوع
closed to motorcycles
موتورسواریممنوع
closed to pedestrians
عبورپیادهممنوع
closed to trucks
عبورکامیونممنوع
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بلوکه شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed
<adj.>
<past-p.>
سد شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بندآورده شده
closed-door meeting
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
closed meeting
گردهمایی محرمانه
closed conference
گردهمایی محرمانه
closed meeting
نشست مسدود
closed conference
نشست مسدود
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
closed-circuit camera
دوربین نظارت
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
Other Matches
two fisted
دومشتی
two fisted
نیرومند
two fisted
شدید
two fisted
سخت
tight fisted
خشک دست
tight fisted
خسیس
tight-fisted
خشک دست
tight-fisted
خسیس
hard fisted
جوکی
hard fisted
خسیس
ham fisted
زشت
close-fisted
<adj.>
دست بسته
close fisted
خسیس
ham fisted
بی مهارت
ham fisted
سنگین دست
ham-fisted
زشت
ham-fisted
بی مهارت
ham-fisted
سنگین دست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com