Dictiornary-Farsi | I had a letter from my father . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)

English	Persian
I had a letter from my father .	از پدرم کاغذ داشتم


Search result with all words

Did you deliver my letter to your father ?	نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
Other Matches

i wrote letter a letter	چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
i wrote letter a letter	هی کاغذ نوشتم
Get the letter to him . Have the letter handed to him.	نامه را بدستش برسان
father off	دورتر
your and my father	پدر شما و من
my and his father	پدر مشترک من و او
Your father is right (in the right)	حق با پدرت است
How old is his father .	پدرش چه سنی است؟
you are the p of your father	شما کاملا` به پدر خود شبیه هستید
father	موسس
father	موجد بوجود اوردن
father	والد
at your father's	در خانه پدر شما
father	پدر
father	پدری کردن
my and his father	پدر هر دوی ما
foster father	پدرخوانده
god the father	خدای پدر
he succeeded his father	جانشین پدرش شد
he succeeded his father	بجای پدرنشست
he takes a his father	به پدرش می رود
step father	ناپدری
father surrogate	جانشین پدر
father in law	پدر زن
father in law	پدر شوهر
father fixation	تثبیت پدری
father file	فایل اصلی
father file	پرونده بنیادی پرونده اصلی
father file	فایل پدر
father file	پشتیبان گونه قدیمی فایل
he takes a his father	به پدرش ماننداست
founding father	موسس
the dying father said	پدر که درحال مردن بود گفت
putative father	پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
putative father	پدر غیر قانونی
your late father	مرحوم پدرتان
Father's Day	روز پدر
founding father	بنیادگذار
founding father	پیافکن
founding father	پدر ملت
Father Christmas	بابانوئل
like father, like son <idiom>	درست شبیه پدر
Do you want an inheritance from your father?THen a. <proverb>	میراث پدر خواهى علم پدر آموز.
on the father's side	از سمت بدر
founding father	بنیانگذار
like father like son	پسر کو ندارد نشان از پدر توبیگانه خوان و مخوانش پسر
does your father live	ایا پدر شما زنده است
foster father	شوهردایه
grand father	پدر بزرگ
grand father	جد
father figure	پدر- نماد
father-in-law	پدر شوهر
father-in-law	پدر زن
Holy Father	پدر مقدس
father figures	پدر- نماد
father imago	پدر- نماد
Read out the letter. Read the letter aloud.	نامه را بلند بخوان
He's the spitting image of his father.	درست مثل پدرش است.
He's a carbon copy of his father.	کپی پدرش است.
Leave world with your father that. . .	به پدرتان بسپارید که ...
great grand father	جد اعلی
labour is often the father of pleasure <proverb>	مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
putative father of an illegitimate child	پدر مفروض فرزندی نامشروع
She married a man old eonugh to be her father.	با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] .	خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.	جلوی پدرش سیگار نمی کشد
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father.	پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
letter	نویسه
to the letter <idiom>	طبق قانون
letter	سند
letter	نوشته
letter	معرفی نامه
letter	باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letter no	نامه شماره 5
to a. letter	فرستادن
to the letter	طابق النعل بالنعل
letter	حرف الفباء
letter	حرف
letter	حرف چاپی
letter	مراسله
letter	اثارادبی
letter	معرفت دانش
letter of a	اطلاع نامه
letter	کاغذ ادبیات
letter of a	اگاهی نامه
to a. letter	روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
to the letter <adv.>	نکته به نکته
to the letter <adv.>	کلمه به کلمه
letter for letter <adv.>	مو به مو
letter	نامه
d. letter	حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter for letter <adv.>	کلمه به کلمه
letter	نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter	حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letter for letter <adv.>	نکته به نکته
to the letter <adv.>	مو به مو
I have just received your letter.	کاغذت تازه به دستم رسیده است
letter of dismissal	انفصال
the letter is urgent	نامه فوری است
He signed with the letter	امضاء با حرف او
the letter of the law	لفظ یا نص قانون
the letter of the law	عبارت قانون
the letter of the law	نص یا لفظ شریعت
the original letter	عین نامه
letter of attorney	اجازه نامه
letter of attorney	اختیار نامه
to readdress a letter	عنوان نامهای را عوض کردن
send a letter	کاغذ بدهید
send a letter	نامهای بفرستید
sea letter	سند بیطرفی کشتی
letter of reference	معرفی نامه
nundinal letter	حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
omission of a letter	انداختن یا حذف یک حرف
to kern a letter	فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
recredential letter	recredential
red letter	با حروف قرمز
red letter	مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
referring to your letter of	با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
registered letter	نامه سفارشی
repetitive letter	یات آدرس
repetitive letter	نوشته شده است
scarlet letter	حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
take this letter to the post	این نامه راببرید به پستخانه
under cover of letter no	ضمن نامه شماره
with reference to letter no	با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
letter of attorney	وکالت نامه
Letter of recommendation.	توصیه نامه
letter of dismissal	ترک
letter of reference	توصیه نامه
letter of dismissal	متارکه
The letter is in his own handwriting .	نامه بخط خودش است
letter of dismissal	رها سازی
This letter has been tampered with .	در این نامه دست برده شده
letter of dismissal	خاتمه
The letter is addressed to you .	نامه بعنوان شما نوشته شده است
The letter is well typed .	نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
To mail a letter.	نامه ای رابه پست انداختن
letter scale	مقیاسنامهها
letter opener	سرنامهبازکن
letter of dismissal	بطلان
letter of dismissal	الغا
letter of dismissal	انقضا
chain letter	نامهی زنجیری
I read through the letter.	من این نامه را کاملا میخوانم.
four-letter word	واژهیچهار حرفی
four-letter word	واژهی قبیح
four-letter words	واژهیچهار حرفی
four-letter words	واژهی قبیح
letter-bomb	بمب نامهای
letter-bombs	بمب نامهای
Has a letter arrived for me?	آیا برای من نامه ای رسیده است؟
near letter quality	خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
letter of credence	اعتبارنامه
letter de chancellerie	نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
letter de chancellerie	نامه رسمی
letter carrier	چاپار
letter carrier	نامه رسان پستچی
letter card	کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
letter drop	صندوق پست
letter balance	ترازوی نامه کشی
letter book	کتاب رونوشت
letter book	رونوشت نامه
in letter and in spirit	از حیث نص و معنی هردو
in letter and in spirit	لفظاومعنا
letter founder	حروف ریز
letter head	سر کاغذ
letter head	کاغذیکه نشان چاپی دارد
letter of attrney	وکالتنامه
letter of attorney	مدعی
letter of attorney	وکیل
letter of attorney	نیرو
letter of agreement	موافقتنامه
letter of advice	آگهی
letter of admission	اقرارنامه
letter missive	امریه
letter missive	اجازه نامه ابلاغیه
letter box	صندوق پست
letter missive	امر نامه
in letter and in spirit	ئر لفظ و در معنی
i am in receipt of your letter	نامه شما واصل گردید
black letter	حرف سیاه
back letter	گواهی تضمین
an open letter	نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
air letter	نامهء مخصوص پست هوایی
adverting to letter	عطف بنامه
action letter	فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
open letter	نامه سر گشاده
letter lock	قفل حروفی
covering letter	نامه توضیحی
covering letter	نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter	نامه پوششی
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
block letter	چاپ نوعی حروف چوبی وبزرگ
block letter	حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
i am in receipt of your letter	نامه شما به من رسید
air letter	نامهء هوایی
form letter	فرم نامه
drop letter	نامه پست شهری
dead letter	نامه غیر قابل توزیع
dead letter	قانون منسوخ