English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
single in line memory module مجموعه حافظه افزودنی منفرد
memory module ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory module واحد حافظه
read-only memory (ROM) module خواندنحافظه
random access memory [RAM] module گذاره حافظ انتخابی
dual in line package بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
module ماژول
module حدود
module وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
module بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
module ضریب
module مدول
module حوزه گنجایش
module اتاقک پیمانه
module واحد
module بخش
module مدل موشکی
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module مدلهای نمونه ساختمانی
module نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
module طرح
module پیمون
module نمونه
module اندازه گیری
module مدول [جبر] [ریاضی]
I/O module واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
module پیمانه
module اندازه میزان
module قسمتی از سفینه فضایی
object module واحد مقصد
program module واحد برنامه
lunar module اندازهخفیف
dummy module رویه ساختگی
personality module ماژول خاص
personality module واحد شخصیت
object module واحد مقصود
object module واحد مقصود ماژول مقصود
service module میزانکروسن
connecting module مدلتقسیم
command module نقشهراهنما
dummy module برنامه ساختگی
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
real module ضریب حقیقی
load module واحدبارشو
load module پیمانه بارشو
dual سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
dual دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual دوتائی
dual دوگانه
dual دو واحدی
dual دوجنبهای همزاد
dual دولا
dual دوتایی
dual استفاده ازیک جفت
dual دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
adjustable proportional module نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
input/output module واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
gas lift module مخزنمرتفعگاز
the dual number تثنیه
dual carriageways شوسه دوگانه
dual carriageways راه ارابه رو دو خطی
dual carriageway شوسه دوگانه
dual carriageway راه ارابه رو دو خطی
dual tire لاستیک دوبل
dual indicator نشاندهنده دوتایی
dual sensation احساس دوگانه
dual processors پردازندههای دوگانه
dual personality شخصیت دوگانه
dual crank میل لنگ دوبل
dual magneto مگنتوی دوتایی
dual magneto مگنت دو برقی
dual lane راه دو طرفه
dual density تراکم مضاعف
dual granulation باروت دو حبهای
dual ignition احتراق دو برقی
dual seat زینموتور
dual intensity تاکید علائم خاص
dual compressor کمپرسور دوتایی
dual carriage way شاهراه دو طرفه
dual impression برداشت دوگانه
dual morality دوگانگی اخلاقی
dual nationality تابعیت مضاعف
dual agent عامل دو جانبه
dual lane راه دو خطه
dual operation عمل همزاد
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
dual capacitor خازن دوبل
dual meet مسابقههای تیمی
dual ignition system سیستم احتراق دوتایی
dual tone horn بوق با دو صدا
dual disk drive گرداننده دیسک دوگانه
dual swivel mirror آینهبازشو
dual labor market بازار کار دوگانه
dual y axis graph نمودار با دو محور y
dual channel controller کنترل کننده دو کاناله
dual carriageway road راه بادو جاده
dual carriageway road راه با دو شوسه جدا
dual port ram حافظه تسهیم شده
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
dual price system نظام دو قیمتی
dual purpose gun توپ دو کاره
dual sided disk drives گردانندههای دیسک دو طرفه
dual channel sound system کانال صوتی دوگانه
dual channel television sound system کانال صوتی دوگانه
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault تماس خطوط
line to line spacing فاصله سطور
line by line milling فرز کردن سطری
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
to the memory of به یادبود
memory یادگار یاد بود
memory یاد
memory حافظه
memory خاطره
in memory of <idiom> به صورت رایگان
memory حافظه دستگاه کامپیوتر
immediate memory حافظه فوری
virtual memory حافظه مجازی
to commit to memory ازبرکردن
static memory حافظه ایستا
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
within living memory تا انجا که مردمان زنده
shadow memory حافظه ثانوی موقت
base memory حافظه پایه
stack memory حافظه پشتهای
disk memory حافظه دیسک
shadow memory شبه حافظه
volatile memory حافظه فرار
within living memory به یاد دارند
external memory حافظه خارجی
internal memory بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
incidental memory حافظه اتفاقی
auxiliary memory حافظه کمکی
auxiliary memory حافظ کمکی
interleave memory حافظه جاگذاری
associative memory حافظه شرکت پذیر
in memory of blessedmemory بیاد
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
in memory of blessedmemory بیادگار مرحوم
associative memory حافظه تداعی
associative memory حافظه انجمنی
as memory serves هر وقت بیاد انسان بیاید
semiconductor memory حافظه نیمه رسانا
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
shadow memory محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
internal memory حافظه داخلی
in memory of blessedmemory خدابیامرز
extended memory حافظه تمدیدی
commit to memory حفظ کردن
bubble memory مین فرفیت بالا
subtract from memory دکمهکمکنندهازحافظه
add in memory اضافه کردن به حافظه
buffer memory حافظه میانیگر
control memory حافظه کنترل
control memory حافظه کنترلی
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
cache memory حافظه پنهانی
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
memory recall دوبارهخوانیحافظه
shared memory حافظه تسهیم شده
memory cancel پاککردنحافظه
memory button دکمهحافظ
constructive memory حافظه سازا
cache memory یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
coordinate memory حافظه مختصاتی
core memory حافظه چنبرهای
EDO memory فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
To revive a memory. خاطره ای رازنده کردن
EDO memory ذخیره کند
eidetic memory یاد روشن
to stamp on the memory در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory ذهنی کردن
to escape one's memory از خاطر رفتن
expanded memory حافظه گسترشی
EDO memory MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
I can recite from memory. می توانم از حفظ بخوانم
bubble memory حافظه حبابی
bytewide memory بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
core memory حافظه هستهای
dynamic memory حافظه پویا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com